🥀آرزوی خبر دروغ ✍️زینب شرافتی خیلی از وقت‌ها شده شب تا به صبح آرام خوابیدیم و ذره‌ای فکر نکردیم همین الان که در خوابیم چه کسانی که برای آرامش و امنیت ما در حال تلاش یا حتی پر پر شدن هستند تا آن روز! من معتقدم روزها هم رنگ خاص خود را دارند بعضی روزها سبز هستند؛ یک سبز آرام که آرامش را با خود می آوردند. مثل روز میلاد ائمه علیهم السلام. بعضی روزها صورتی هستند ملیح و دلنشین مثل روز تولد یک دختر، بعضی روزها سیاه هستند؛ مثل روزهای شهادت و وفات؛ ولی رنگ آن روز خاکستری بود. سیاه نبود چون سیاه مطلق است و خالص! ولی رنگ آن روز خاکستری بود و رفت تا به سیاهی رسید. روز جمعه که روز نشاط و فرح است، ولی این جمعه با تمام جمعه ها فرق داشت و غروبش بسیار غم بار تر از روزهای جمعه دیگر بود. شبی که ما در خواب بودیم و نفهمیدیم چه بلای عظیمی در شرف وقوع است. در خواب ناز بودیم بدون هیچ ترس و هراس و هول از ناامنی و صبح همان صبح خاکستری دی ماه که هوا سرد بود، سردیی که نه تنها جسم را بلکه استخوان و حتی روح را می سوزاند. دلها همه تلاطم داشت؛ چشمها مواج بود؛ آن روز خاکستری بود، چون هنوز کور سوی امیدی بود که شاید خبر دروغ باشد. حتماً دروغ است. مگر می‌شود!؟ امکان ندارد! حتما شایعه‌ای است که دشمن ساخته! همه برای اولین بار هم که شده دوست داشتند دروغ شنیده باشند؛ ولی صد افسوس هرچه که روز به سمت شب می‌رفت رنگش هم به سمت سیاهی مطلق می‌رسید. و از آن شب و از آن ساعت 1 و بیست دقیقه به بعد من دارم فکر می‌کنم الان که بخوابم چند نفر در راه امنیت و آرامش من پر پر می‌شوند. @AFKAREHOWZAVI