شرم آب😢 ✍ خانم 🔹️مشکی در آب فرو رفت و پر شد. انگار تازه نفس می‌کشید و از خوشحالی برق می‌زد. می‌دانست در دست چه شجاع مردی‌ست، لحظه‌شماری می‌کرد تا از صف دشمنان عبور کند و به آن طرف میدان برسد. منتظر بود برق شادی را در چشم‌های رقیه، سکینه و اهل‌بیت امام حسین (ع) ببیند. ته دلش پر از شادی بود، به خودش می‌بالید؛ بالیدنی نه از جنس غرور بلکه به عشق.❤ 🔹️مشک به دستان عباس (ع) بوسه زد و شادمان، همراه او افراد دشمن را پشت سر گذاشت. نامردی دست نازنین حضرت را با شمشیر از تن جدا کرد، مشک ناله‌ای زد اما باز هم خوشحال بود که در دست دیگر اباالفضل جای گرفته است. وقتی دست دیگر عباس (ع) هم با ضربه‌ای بر خاک افتاد، ناله مشک بلند شد اما باز، کورسویی از امید در دل داشت؛ میان دندان‌های مبارک قمربنی‌هاشم تاب می‌خورد. 🔹️این‌بار دشمنان، قلب‌وجان عباس را نشانه گرفتند، تیری به مشک زدند، پاره شد و گویی این قلب قمر منیر بود که چند تکه گشت. آب‌ها از نرسیدن به حرم، حسرت خوردند، شرمگین بر زمین ریختند و خود را در دل خاک پنهان کردند.💔😭 @ahalieghalam