مدال‌آوران میدان محبت ✍️ حجت‌الاسلام محمدحسین شنیده‌ای می‌گویند برای بعضی چیزها نمی‌شود قیمت گذاشت؟ مثلا «مدال» که جدای از ارزش ریالی و دلاری فوق العاده، ارزش حقوقی و معنوی فراوانی هم دارد. حالا فکر کن یک جوان جویای نام و طالب تعالی، مدالی که با هزاران زحمت به دست آورده و نشانۀ موفقیت اوست را به دیگری هدیه بدهد. واقعا منطق این کار چیست؟ اصلا آیا منطق و عقلانیتی دارد؟ حتما که دارد. چون اگر نداشت، حُکماً عقلائی همچون «مدال‌آوران المپیادهای علمی» انجامش نمی‌دادند. آری؛ در زمانه‌ای که بعضی‌ها برای رسیدن به امثال این مدال‌ها در میادین مختلف، حاضرند خودشان و وطنشان را بفروشند، این جوان‌های بامعرفت، آن‌ها را به «رهبر انقلاب» هدیه دادند. اما چرا؟ پاسخ آن است که: چون به لذت کم قانع نیستند و می‌خواهند لذت بیشتری را تجربه کنند. به‌دست‌آوردن مدال، به‌گردن‌آویختن مدال، نگه‌داشتن مدال و نمایش‌دادن مدال، قطعا «لذت» دارد؛ اما لذت دیدار محبوب، شادکردن محبوب، ابراز علاقه به محبوب، اثبات محبت خود به محبوب و اعلام وفاداری به راه محبوب خیلی خیلی بیشتر است. جوانان مدال‌آور، قبل از آن‌که «مدال»هایشان را به رهبر محبوبشان بدهند، «دل»هایشان را به او داده بودند؛ دل‌هایی که با معجزۀ «محبت»، از طلا و نقره قیمتی‌تر شده‌اند. به‌قول خواجۀ شیراز: از کیمیای مهر تو زر گشت روی من آری به یمن لطف شما خاک زر شود دانش‌آموزان نخبۀ این کشور مدال‌هایشان را به «محبوب» هدیه دادند تا «مدال محبت» بگیرید؛ و گرفتند. آن‌ها می‌خواستند فقط او را ببینید و با او یک «نماز» بخوانند؛ نمازی که به قول آیة الله بهجت، اگر سلاطین عالم می‌دانستند چه لذتی در آن است، به‌خاطر آن دست از سلطنت خود می‌کشیدند. وه که چه معاملۀ پُرسودی ... مدال دادند، اما در مقابل از «نائب امام زمان ارواحنا فداه» وعدۀ «دعا» گرفتند. مدال دادند، اما از او «چفیه» ـ نماد مجاهدت ـ ، «انگشتر» ـ نشان معنویت ـ و مهم‌تر از انگشتر، «انگیزه» گرفتند. تازه ... همان مدال‌ها را هم از دست ندادند: «مدال‌ها را از شما فرزندانم قبول می‌کنم، اما معتقدم باید نزد خودتان باشد. ‌بنابراین مدال‌ها را که مایۀ سرافرازی است به شما بازمی‌گردانم.» بله دیگر؛ معامله با «خدا» و «دوستان خدا» همه‌اش سود است. هم لذت هدیه به محبوب را چشیدند، هم از باغ وصل او گلی چیدند و هم دوباره به مدال‌هایشان رسیدند؛ مدال‌هایی که چون مقبول محبوب واقع شده و از دست او رسیده‌اند، حالا ارزش و درخشش بیشتری هم دارند. آری؛ مدال‌آوران دلدادۀ ما ثابت کردند می‌توان «علم» را با «عشق»، «سواد» را با «سودا»، «ریاضیات» را با «معنویات» و «محبت» را با «معرفت» جمع کرد. آن‌ها هرچه مدال طلا و نقره داشتند را به رهبر انقلاب تقدیم کردند. دمشان گرم. اما خودشان هم می‌دانند که او به این مدال‌ها نیازی ندارد. چراکه به قول امام صادق علیه السلام، اگر همۀ دنیا را به یک مدال طلا تبدیل کنند، آن را به گردن مؤمن واقعی بیاویزند و این مدال از گردن او بیفتد، آن‌قدر برایش بی‌ارزش است که نه آویخته‌بودنش را متوجه می‌شود، نه افتادنش را. آن‌ها می‌خواستند رهبر انقلاب را خوشحال کنند که کردند. البته این را هم می‌دانند که دغدغۀ این روزهای او چیست و مصمم‌اند که آن را نیز برطرف کنند. آن‌ها می‌دانند خوشحالی او وقتی کامل می‌شود که با «مشارکت حداکثری مردم»، یک «رئیس‌جمهور شایسته و انقلابی»، جای خالی «رئیسی عزیز» را پُر کند. آن‌ها می‌دانند که او برای شکل‌گیری «خیزش علمی» و «جهش پیشرفت» در کشور، به جوانان این مرز و بوم دل بسته؛ جوانانی که خودشان ـ و نه مدال‌هایشان ـ گنج‌های اصلی این کشورند؛ همان‌هایی که می‌توانند تاریخ را عوض کنند. راستی! او ـ همان رهبر محبوب جوان‌های دانشمند و عاشق‌پیشۀ این کشور ـ خودش هم مدال است؛ مدال خدا به ایران اسلامی. او را خدا به ما داده که قدرش را بدانیم و زیر سایه‌اش طعم «زندگی همراه با بندگی خدا» را بچشیم. پس مدال که هیچ؛ جان خودمان را هم نثارش می‌کنیم. @ahalieghalam