🔴
«روش تجربی» و «علمیت علوم انسانی»
🖊احمدحسین شریفی
ــــــــــــــــــــــــــ
برخی از مخالفان
#علوم_انسانی_اسلامی معتقدند که «علمی بودن يک علم به عمومی بودن آن است و عمومی بودن هم به عمومی بودن معيار است و معيار عمومی همان تجربی بودن است. و اين امری است فارغ از دين و مکتب.»
اینان با این استدلال، معتقدند «علم دینی» و «علوم انسانی اسلامی»، امری «پارادوکسیکال» و ترکیبی «خودمتناقض» است.
🔻
در نقد این دیدگاه به اجمال چند نکته را متذکر میشوم:
نکته اول: انتظار «همهپسندی» در علوم انسانی، انتظاری واقعبينانه نيست. علوم انسانی، از جهات مختلفی علومی وابستهاند: «وابستگی به بنيانهای نظری محققان و نظريهپردازان»، «وابستگی به نيازها» و «وابستگی به فرهنگ و ارزشهای فرهنگی» از جمله مهمترین ابعاد وابستگی علوم انسانی است و تعدد و تنوع این امور و وابستگی آنها به دین و مذهب، واضحتر از آن است که نیازی به اثبات و بیان داشته باشد.
نکته دوم: اگر دنبال يک داور مشترک و همگانی و همهپسند هستيد، چرا آن را منحصر در تجربه میدانيد؟ اساساً اعتبار تجربه مديون مقدمهی عقلی نهفته در آن است. پس چرا خود عقل را، به عنوان يک داور عمومی و همهپسند و مطمئن، به رسميت نمیشناسيد؟
نکته سوم: اين مدعا، خودسوز است؛ يعنی خود اين ادعا که «علمی بودن يک علم به عمومی بودن آن است و عمومی بودن هم به عمومی بودن معيار است و معيار عمومی همان تجربی بودن است» ادعايی تجربی نيست؛ با «دليل تجربی» هرگز نمیتوان «اعتبار تجربه» را اثبات کرد.
ممکن است گفته شود منظور از «علم» دراينجا، علم تجربی است و نه مطلق معرفت. در آن صورت میگوييم که اين استدلال نوعی «مصادره به مطلوب» يا «استدلال دوری» است (خلاصه آن این میشود که «تجربی بودن» يک «تجربه» به عمومی بودن آن است! ...)
نکته چهارم: آيا درستی و واقعنمايی معيار داوری مهم است يا عمومی بودن آن؟ آيا هدف تحقيق علمی کشف واقع است يا عامهپسند بودن؟
نکته پنجم: اين ملاک کی و چگونه مطرح شد؟ آيا قبل از تجربهگرايی مدرن، چنين ملاکی را برای علميت علم، در نظر میگرفتند؟ آيا علوم سياسی و جامعهشناسی و اقتصاد و روانشناسی پيش از دوران جديد نبود؟
نکته ششم: اگر کسی بنيانهای تجربهگرايی مدرن را نقد کند و نادرست بداند، آيا باز هم میتوان به او قبولاند که ملاک علميت علم، تجربی بودن آن است؟
🆔
https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi
🌹