🟢نقش مبانی در نظریه‌ها 🖊احمدحسین شریفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نظریه‌های علوم انسانی به شدت متأثر از فلسفه‌های ناظر به تک‌تک علوم انسانی‌اند و آن فلسفه‌ها نیز به نوبه خود متأثر از بنیان‌های معرفتی و فلسفی و انسان‌شناختی کلان‌تر و کلی‌ترند. به عنوان مثال، اختلاف مبنا در «فلسفه سیاست» منجر به اختلاف نظریه‌ها و رویکردها در مسائل علم سیاست شده و می‌شود. بر اساس «فردگرایی» که مبنای پذیرفته تفکر لیبرالیستی است، «حفظ منافع افراد» از اصلی‌ترین وظایف دولت است لازمه این نظریه، دفاع از اقتصاد «بازار آزاد و رقابتی» و «عدم دخالت دولت در بازار» است. اما بر اساس «جامعه‌گرایی» که مبنای پذیرفته تفکر سوسیالیستی است، اصلی‌ترین وظیفه دولت «حفظ منافع جامعه» است. لازمه این نظریه، دفاع از «عدالت اقتصادی» و «لزوم دخالت دولت در بازار» است. این یک نمونه از تأثیرپذیری راهبردها و رویکردها و نظریه‌های اقتصادی از مبانی فلسفی نظریه‌پردازان است. حال اگر فلسفه سیاسی اسلامی را هم لحاظ کنیم، اختلافات عمیق‌تری را هم می‌توانیم ترسیم کنیم. به این صورت که بر اساس فلسفه سیاسی لیبرالیستی و سوسیالیستی، وظیفه دولت منحصراً تأمین مصالح دنیوی (امنیت، عدالت، آزادی، رفاه ...) است؛ اما بر اساس فلسفه سیاسی اسلامی، اصالت با «تأمین مصالح اخروی و معنوی» افراد است. 🆔https://eitaa.com/ahmadhoseinsharifi 🌹