به استقبال از غزل رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خامنهای (دامة برکاته)
.
من که بعدِ عمر، امروز از جهان برخاستم
مُردم آن روزی که از کوی فلان برخاستم
.
مُردم اما مرگ، سدِّ راهِ من هرگز نشد
باز شاید از صفِ آیندگان برخاستم
.
مثلِ خونی در دلِ پیر و جوان افتادم و
مثلِ آهی از دلِ پیر و جوان برخاستم
.
هر دو عالم وهمِ تصویری و من آیینهاش
هر دو عالم محو شد تا از میان برخاستم
.
خواب دیدم، جانِ من میرفت سوی ناکجا
حال از این خوابِ پریشان نیمهجان برخاستم
.
خاک بودم، روبرویم آستانِ دوست بود
ذرهای آنجا نشستم، آسمان برخاستم
.
داستانِ صبحِ محشر را نمیدانم که چیست؟
من فقط صبحِ وصالِ تو جوان برخاستم
.
بودهام فکرِ خوشامد، باعثِ زحمت شدم
چون غباری در مسیرِ کاروان برخاستم
.
جست و جوی رزقت آخر میبرد تا کوی عشق
من هم اول از برای آب و نان برخاستم
.
سبکِ شعرم، عشق و مهر است و وفا و همدلی
حال اگر از هند، اگر از اصفهان برخاستم
.
شهریارا پیرِ ما آمد به بزم و من ز شوق
گوئیا پرواز میکردم، چنان برخاستم
.
احمد شهریار
هفتم فروردین هزار و چهارصد و سه شمسی