دوش با من گفت کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سر می گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می‌گردد بر مردمان سخت‌کوش وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک زهره در آمد و بربط زنان می‌گفت نوش با دل خونین خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت در نتوان زد دم از گفت و شنید زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش بر بساط نکته دانان خودفروشی نیست یا سخن دانسته گو ای مرد یا خموش ساقیا می ده که رندی‌های فهم کرد آصف صاحب جرم بخش عیب پوش لینک کانال 👈 @ajs_org