#یک_داستان_یک_تدبر 794
🔹بخش دوم🔹
🔳 98/05/08
🍀 ناگهان گرمی لبهای کوچکی را در پشت دست خود حس میکنم. متوجه میشوم «اسماءِ» 7 ساله، دستم را میبوسد. گریهام میگیرد و مینشینم دستانش را میبوسم. دستان اسماء از من نزد خدا عزیزترند چون خیلی کمتر از من از نعمتهای خدا بهره بردهاند و صبر زیادی بر گرسنگی کردهاند. اَسمَر مادرشان میگوید: 7 روز فرزندانم غذایی برای خوردن نداشتند و فقط با آب و چایی سرپا بودیم.
🍕 به نانوایی رفتم نان بدون پول مرا ندادند. روز هفتم برای نماز صبح طاقت برخاستن نداشتم، تا که برخاستم بر زمین خوردم، در آن لحظه خوابم گرفت، در خواب دیدم کسی میگوید: برو در را باز کن دخترم غذای خود را بگیر. از خواب برمیخیزم و سمت در میروم، در را که باز میکنم، دستی میبینم درون خانه وارد میشود که چندین نان در روی آن است، نان را میگیرم و به محض اینکه میخواهم تشکر کنم، آن دستها غیب میشوند. بیرون خانه میروم دریغ از اینکه یک نفر را ببینم.
⭕️ در شوک عجیبی قرار میگیرم، به سیّد محلّمان مراجعه میکنم، از من میخواهد نانها را نشان بدهم، نان ها را میبرم سید میگوید: تو نمیدانی! این نانها مربوط به تنور هیچ نانوایی در شهر نیست؟ اینها هدیهی خدا و از آسمان برای توست. بدان که اگر مردم این شهر بر گرسنگی تو و اطفال یتیم تو رحم نکنند خداوند بیمنت روزیِ خود بر در خانهی تو خواهد رساند و منتظر مرگ تو نخواهد ماند.
اَسمَر میگوید: یک ماه چند قرص نان بدون خورشت خوردیم، هم نان بود هم غذا و تمامی نداشت.
⁉️ حال سؤالی که اینجا است آن مائده از کجا و آن دستها، دستان که بوده است؟
برای کشف راز این موضوع سه گزینه مطرح است:
♦️1) احتمال دارد فرشتهای در قالب انسان بر او تجلی کند و هر چه انسان دارد (نان) قطعاً از خداست و خدا بهتر از آن را در اختیار دارد.
♦️2) احتمال دوم که قویتر است اینکه طبق حدیث نبوی: برخی از بندگان را خدا فقط برای خدمت به خلایقش خلق کرده است لذا از سوی حضرت حق در عالَم مُکاشفه یا رؤیا به برخی اولیاءالله آدرس میدهند و امر میکنند طعامی حاضر کرده و به آن خانه برسانند. اینکه شکل آن نانها عجیب بود، ممکن است نانها در جای دیگری پخته شده باشند و آن فرد با طیالارض به آن مکان خود را رسانده باشد و الزاماً خداوند در آسمان نانوایی ندارد که نان بپزد.
علت اینکه دست دیده شده و فرد دیده نشده است، سرمهی خفا ممکن است آن اولیاءالله بر چشم زده باشد. سرمهی خفا را چنانچه شیخ بهایی بر چشم میزد و با اینکه در محلی حضور داشت ولی کسی او را نمیدید یعنی صاحب آن دست، در آن مکان بود ولی دیده نمیشد.
♦️3) احتمال سوم هم این است که یکی از «اهلبیت» علیهالسلام که زنده و حی هستند چنین عنایتی در حق او کرده باشند.
☑️ در میان تمام گزینهها، گزینه دوم به حقیقت امر نزدیکتر است.
⚛ اَسمَر نگران است این رفتن من برای همیشه باشد مانند مردی که یکبار نان آورد و غیب شد. قول میدهم به خاطر دعاهای خیر او دستمان همیشه برای کمک به او پر باشد و خدا از کرمش واسطُالرّزق ما برای او باشد و معاصیمان از این عنایتش تکفیر نماید.
🆔
@akhlaghmarefat
داستان ها و پندهای اخلاقی