#یک_داستان_یک_پند ۱۲۶۰
📆 ۱۴۰۲/۰۱/۰۶
✍ یکی از اولیاءاللههای شهر خوی، مرحوم دکتر «سیّد آیتاللّهی» است که بسیاری از مردم در مورد کمکرسانی او به نیازمندان سخنان زیادی دارند.
👨🏽✈️شبی در زمان حکومت نظامی، مأموران مردی کلاه به سر را میبینند که کاپشن گشادی پوشیده و در زیر آن چند بسته گوشت گوسفند پنهان کرده است، هر کاری میکنند او کلاه از روی صورت برنمیدارد. (نوعی کلاه بود که آن را صورت میکشیدند) بألاخره به زور کلاهش را برمیدارند و میبینند دکتر است که برای فقرا طعام میبرد.
⭐️ یکی از خاطرات زیبا را از انفاق و فقیرنوازی ایشان، فردی به نام داود آشپز نقل میکند که در اینجا به شرح آن میپردازیم:
🍲داود آشپز میگوید: روزی دکتر مرا به منزلش دعوت کرد و از من خواست برای ۲۰۰ نفر شام تدارک ببینم و تأکید کرد که میهمانان بخصوصی دارد پس غذا بدونِ کم و کاست تهیه شود.
🪵🔥در سال ۱۳۶۴ برای طبخ غذای جمعی از هیزم استفاده میکردیم و من دود زیادی خورده بودم و سعی کرده بودم که بهترین غذاها را پخته باشم.
🆔
@akhlaghmarefat
داستانها و پندهای اخلاقی