🪴 🦋 🌿﷽🌿 من میتونستم به هرسختی وعذابی که شده کلمات عشقم وعزیزم روتحمل کنم ولی به هیچ نحوی خرگوش کوچولو قابل تحمل نبود... بخاطرهمین نبایدچیزی میگفتم.بعدازخوردن ناهاربه شرکت برگشتیم ووقتی باپاکان روبه روشدم اخم غیظی روچهرش بودوغم بزرگی تونگاهش ومن مثل همیشه ازاون نگاه شیرین عسلی که باوجودشیرینش حالاته مزه تلخ میدادسردر نیاوردم وهرچقدرتونی نی چشماش گشتم وگشتم موفق به پیداکردن دلیلی برای ناراحتی وغمی که به وضوح هربیننده ای توچشماش میدیدنشدم...نه تنهادلیلی برای ناراحتیش پیدانکردم بلکه خودم هم ناراحت شدم واصلا مگه میشدکه پاکان اخم کنه ومن لبخندبزنم؟ پاکان ناراحت باشه ومن خوشحال باشم؟؟؟ واین خیلی عجیب نبود... خیلی وقت بودکه باغم پاکان ناراحت میشدم...وباشادیش خوشحال...بااینکه ناراحت شده بودم اماحتی ذره ای به روی خودم نیاوردم وکاملا عادی رفتارکردم. ما آدما معمولا توزندگیمون زیادنقش بازی میکنیم وبیشترروزهای زندگیمون باوجود یه غم بزرگ که تمام وجودمون رومثل خوره میخوره ماسک خنده به صورت هامون میزنیم. ومثل یه عروسک خیمه شب بازی باهرساز ناسازگاری که روزگارمیزنه میرقصیم وبه روی خودمون هم نمیاریم... ما آدما خیلی وقته که ماسک دار شدیم...ومن اینبار ماسک خنثی به چهرم زدم... ماسکی که نشون میداد من کاملا عادی ومعمولیم واخم چهره وغم نگاه پاکان هم هیچ تاثیری رومن واحوالاتم نداشته ومن خوبم...خوب خوب...اونقدرکه دلم میخواد اضافشو بالا بیارم...وخودم روخالی کنم ازاین خوب بودنی که تظاهری بودوچقدرسخت بودکه حتی به پاکان هم که بعدبابایارویاورهمیشگیم بودهرچندباناسازگاری های گه گاهش نمیتونستم بگم که چقدرحالم خرابه وبه لبخندش احتیاج دارم ...اخمش مثل یه زلزله روسرم آوارشده بودومن زیراین آوارسنگین محتاج بازشدن گره ابروهاش وکشیده شدن لب هاش به سمت بالابودم... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻