#المفردات
#الحکایة_الثامنةعشرة
#رسالة
🔸️في يوم شتوي بارد : در روز سرد زمستانی
🔹️بَقِیَ: ایستاد
🔸️واقفاً: ایستاد،توقف کرد
🔹️دار صدیقه: خونه ی دوستش
🔸️لِمُدّة ساعتین: به اندازه دو ساعت
🔹️منتظراً:منتظر
🔸️رؤية: دیدن
🔹️فقد أَخبَرَهُ: خبر داده است به او(به محمد حسین)
🔸️یوم أمس: دیروز
🔹️تَقَدَّمَ نحوه: به سمتش رفت
🔸️فحیّاه: سلام کرد
🔹️بحفاوة: باگرمی
🔸️جَدّي لِأُمّي: پدر بزرگ مادری ام
🔹️أُستُشهد: شهید شده
🔸️أِتَّصِلوا: تماس گرفتند
🔹️سارِعت: با عجله و سرعت(مادر محمد حسین)
🔸️في ترتيب البيت: خانه را مرتب کرد
🔹️طُرقَ الباب: در زده شد
🔸️فَتَحَهُ بنفسها: در را خود او( مادر محمد حسین ) باز کرد.
🔹️کان یُخاطبها: خطاب کرد به او
🔸️و وجّه لها عدة اسئلة: روبرو کرد او را با تعدادی سوالها
🔹️بعد اثنین و ثلاثین عاماً: بعد از ۳۲ سال
🔸️لاول المرّة: برای اولین بار
🔹️شعرت بانَّ والدها تحدث معها : احساس کرد پدرش با او صحبت می کند
🔸️غادَرَ: ترک کرد
🔹️رسالة شكر: نامه ی تشکر
🔸️بأن يجعلوا رسالتک: به اینکه قرار دهند نامه ی تو را
🔹️فی کَفَّني: در کفنم
🔸️اذا وافانِی الأَجَل: زمانی که اجلم فرا برسد
🔹️یُولّی عوائل الشهداء: به خانواده ی شهدا
🔸️احتراماً بالغاً: احترام زیادی می گذاشت
🔹️کان یَبذل کل بوسعة لإسعاد ابناء شهداء... : هرکاری از دستش بر می آید برای خوشحال کردن فرزندان شهدا انجام می داد.
🔸️مِن منطلق علمه بانَّنا مدینون لهم : از زمانی که فهمید ما مدیون آنها هستیم
🔹️عوائلهم ذووحق فی أعناقنا: خانواده های آنها بر گردن ما حق دارند.
🔸️زُرنا: زیارت کردیم