eitaa logo
دوره رایگان داستان خوانی عربی«العم قاسم»
106 دنبال‌کننده
49 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. طائرات مقاتلة(هواپیماهای جنگنده) 🔹️طائرات: جمع طیّاره ، هواپیماها 🔸️مقاتله: جنگنده 🔹️القوات الامریکیة الغازیة: نیروهای آمریکایی مهاجم . الغازیه صفت برای قوات است :نیروهای جنگنده آمریکایی 🔹️حددت: (حدد، یُحدد، تَحدید) مشخص کردن ، محدوده قائل شدن ،حد و مرز گذاشتن . 🔸️حددت منطقه بین العراق و سوریا: مشخص کردند منطقه ای بین عراق و سوریا. 🔹️القادة العسکریون الامریکان: فرمانده هان نظامی آمریکا ♦️القادة(جمع القائد) موصوف العسکریون(جمع عسکري): صفت اول الأمریکان(جمع آمریکایي): صفت دوم 🔸️لایحق لأحدٍ: هیچ کس حق ندارد یحق لِ: یعنی حق دارد ، جایز است. لا یحق لاحد ان یدخل هذه المنطقه: حق ندارد کسی وارد این منطقه بشه. 🔹️اقتربت من : نزدیک بشود بـ... 🔸️مروحیه: هلیکوپتر ، چرخ بال ، بالگرد 🔹️طائرة حربیة: هواپیمای جنگنده اگر نزدیک بشود چرخ بال یا هواپیمای جنگنده ، ما آن را ساقط می کنیم (می زنیمش ، خواهیم انداخت ) 🔸️حَلَّقّ فیها: حلّق /یحلّق: بمعنای طار ، پروازی که همراه اوج گرفتن باشه 🔹️برفقه: به همراهی 🔸️عدد المجاهدین: برخی از مجاهدین 🔸فجأة: ناگهان 🔹️دوّی، یدوّی: پیچید ، طنین انداخت 🔸️تحلقان: پرواز می کنند 🔹️فوق : بالای 🔸️مروحیه: بالگرد 🔹️لاجبارها علی الخروج من المنطقه المحرّمه: برای اجبار کردن این بالگرد برای خروج از منطقه ممنوعه. 🔸️المحرّمه: ممنوعه 🔹️شَعَر/ یشعُر: احساس کرد 🔸️رکاب المروحیه: مسافران بالگرد 🔹️خَشیة: ترس( شَعرَ بخشیه: احساس ترس کرد) 🔸️رکّاب جمع راکب: کسانی که سوار چیزی می شوند، مسافر 🔹️تقتربان منا : نزدیک می شوند به ما 🔸️ربما: چه بسا ، شاید 🔹️تضربان مروحیة: بالگرد را بزنند 🔸️لم یکترث: ( اکترث/ یکترثُ/ اکتراث ) اهمیت نداد ، توجهی نکرد. 🔹️حتی لم یرفع راسه: تاجایی که سرشو بالا نگرفت 🔸️و واصل کتابته دون ادنی خشیة: و ادامه داد نوشتنش را بدون کمترین ترسی 🔹️واصل: ادامه داد (مترادف تابع) 🔸️بعد عدة دقائق: بعد از دقایقی رسید به حدود مرز عراق و سوریه 🔹️نزل منها: پایین اومد از آن ، پیاده شد (متضاد صعدمنها : بالا رفت از آن) 🔸️و اجتمع المجاهدین: وجمع شد با مجاهدین 🔹️ مستفسرا عن احوالهم: در حالیکه می پرسید احوالشان را 🔸️استفسار الاحوال: جویای احوال شدن، حال و احوال پرسیدن 🔹️ادّی، یُعدّي: انجام داد 🔸️مُهمّه : کار مهم (فعل و کار و هدف مهم) در اینجا به معنای مأموریت 🔹️التی ذهب من أجلها: که به خاطر اون رفته بود منطقه ......... 🔸️لم یدَّع: ادعا و تکبّر نداشت إدّعا/یدعی : تکبر کردن ادعا داشتن ، کسی که خیلی ادعا داره . مترادف: غَطْرَسَ یُغَطرِس غطرسة 🔹️انا الذی هزمت عدو: من کسی هستم که دشمن را شکست دادم . 🔸️أمله: امیدش 🔹️نَحتذی: الگو گیری می‌کنیم. 🔸️بل یجب ان نُواجهَها: بلکه باید با او مقابله بکنیم 🔹️بکل ما اوتینا من قوة: با همه آن طاقت و قوه ای که داریم و به ما داده شده.
العامل الصغير / کارگر کوچک 🔹️العامل: کارگر جمع : العُمّال 🔸️کان مَدیناً : مدیون بود، مقروض بود بدهکار 🔹️لاحد المَصارِف:جمع مَصرِف ؛ به یکی از بانکها 🔸️قَدرُه: مقدارش 🔹️تسعمائه: نهصد تومان 🔸️دَفْع: پرداخت / مترادف : تسدید. دَفَعَ معانی زیادی دارد از جمله هل دادن 🔹️لم یستیطع دفعه: نتوانست پرداخت کند 🔸️ابن البارّ: پسر نیکوکار، پسر خوب 🔹️خشیه ان یدخل السجن: از ترس اینکه زندان برود 🔸️و حینها لم یتجاوز عمره الثلاثة عشرة: در این زمان عمرش از سیزده سالگی تجاوز نمی کرد 🔹️قرَّرَ: تصمیم گرفت 🔸️بحثاً عن العمل : در جستجوی کار 🔹️کی یتمکن من تسدید دین والده: برای توانایی یافتن به پرداخت قرض پدرش 🔸️لم یجدْ عملا : کاری پیدا نکرد 🔹️فعاد: برگشت 🔸️خالی الوِفاض: اصطلاح هست ؛ دست خالی برگشت 🔹️بعد اسبوعین: بعد از دو هفته 🔸️و عندئذ: و در این هنگام 🔹️زادت خشیة قاسم: ترس قاسم بیشتر شد 🔸️ فرصة العمل : فرصت شغلی 🔹️بای شَکل کان: به هر نحو و شکلی که شده 🔸️حیث: از این جهت ، از این حیث 🔹️اقنع: قانع کرد 🔸️أصَرَّ کثیرا: اصرار زیادی کرد 🔹️برفقة: به همراه 🔸️عملَ/یعملُ: کار کرد 🔹️فی البناء: در ساختمان 🔸️لمدة ستة ايام: به مدت شش روز 🔹️بحثَ عن عمل آخر: جستجوکرد کار دیگری را ♦️( عمل آخَر ؛موصوف صفت است. آخَر؛ دیگری. آخِر: آخر در فارسی ) 🔸️بعد ان تقرّحَتْ یداه: ق : تاول . بعد از زخم هایی(تاول هایی) که در دستش افتاد قَرح: زخم /جمع آن قروح ♦️( چرا تقرحت تای تانیث گرفته؟ چون اعضای زوج بدن مونث هستند ). 🔸️المتاجر: مغازه ها 🔹️المطاعم: رستوران ها 🔹️صاحب مطعم: صاحب رستورانی ، غذاخوری 🔸️سأل الفتی: پرسید از جوان(قاسم) 🔹️لما أخبره: زمانی که خبر داد 🔸️والدی مَدین: پدرم بدهکاره 🔹️بمبلغ من المال : مقداری مال 🔸️ارید ان اعمل: می خواهم کار کنم 🔹️لاساعده فی تسدید دینه: تا کمکش کنم برای پرداخت قرضش 🔸️قَدَّم : داد 🔹️له وجبة غِذاء: یک وعده غذا 🔸️سوف أعطیك: خواهم داد 🔹️فی کلّ یوم : در هر روز 🔸️إذا عملت جیداً : اگر خوب کار کردی 🔹️سأزیدُ اجرك: مزدت رو بیشتر می کنم 🔸️بعد خمسة أشهر: بعد از پنج ماه چون مفرد أشهر (شهر) مذکره، خمسة مونث اومده ------- 🔹️إن أردنا النجاح: اگر می خواهیم پیروز شویم. 🔸️فعلینا السعی لنیله: پس باید سعی کنیم برای رسیدن به آن 🔹️من المؤکَّد: قطعا، حتما 🔸️مِضمار: پیست دومیدانی، اسب دوانی تشبیه می کنه مسیری رو که می خواهیم برویم 🔹️یجب أن ندعوه: باید خدا رو دعا کنیم و نطلب من الاخرین... : و از دیگران هم بخواهیم... 🔸️کی یکرمنا بعونه: برای اینکه خدا ما را مورد کرامتش قرار بدهد. 🔹️یَقبَلُ : قبول می کند 🔸️أن تبذولوا: بذل کنید 🔹️کل ما بوسعکم: به اندازه وسعتان 🔸️کی تُسعدوهما: تا این دو فرد (والدین ) را خوشحال کنید . 🔹️من خِلال: در طول /مرادف: في غُضون 🔸️مساعدتهما: کمک کردن به آنها 🔹️إلی جانب سائر الاعمال الحسنه: تا تمام کارهای خوب دیگه ای که می شه انجام داد. 🔸️إسعادهما: خوشحال کردنشون
🔹️ساعة مکانیکیة: متضاد الساعة الكترونية أو رقميَّة( ساعت دیجیتالی) 🔸️رقمیة فقط برای ساعت نیست مثلا می گوییم ماشین لباسشویی دیجیتالی: غسالة رقمية متضاد ؛ غسالة ميكانيكية 🔹️فتی : جوان 🔸️ناشئاً: کسی که در ابتدای کاری باشد. مثلا می گوییم العربیة لنّاشتين: عربی برای کسانی که در ابتدای راه عربی هستند. فتی ناشتاً : نوجوان فتی به معنای پسر و غلام هم می تونیم معنی کنیم. کان فتی ناشتاً : زمانیکه پسر نوجوانی بود. 🔹️ابن خالته: پسرخاله 🔸️اشتریا: (مثنی) خریدند آن دو نفر 🔹️بهجة غامرة: خوشحالي خيلي زياد 🔸️کان یشحن: ماضی استمراری ؛ اینجا بمعنای ‌‌کوک کردن است. کوک می کرد . یشحن: بارگیری کردن،پر کردن، شارژ کردن شحن العمال السفینة: کارگرها کشتی را بار زدند شحن محمد البطاریة: محمد شارژ کرد باطری را 🔹️یشحن ناقض الجرس: پیچ مخصوص زنگ زدن ساعت را کوک کرد. 🔸️جرس : زنگوله جرس الباب: زنگ در جرس المدرسة: زنگ مدرسه 🔹️یستمتع: استمتع/ یستمتع/ استمتاع (باب استفعال): لذت بردن لذت می برد از صدای زنگ زدن این ساعت . 🔸️رنین: زنگ زدن. رنَّ/ یَرِنَّ/ رنین 🔹️اذا شحنت نابض الجرس کی یرنَّ: اگر کوک کنی زنگ ساعتت را تا اینکه زنگ بزند (صدا بدهد) 🔸️لن تُعطِّل: عطل/یعطل/تعطیل بمعنای خراب شدن یک شی لن تعطل: نفی ابد است یعنی :اصلا، هرگز خراب نمی شود. بمعنای تعطیل شدن هم می آید ولی بیشتر برای از کار افتادن می آید. تعطّلتْ سیّارتي: ماشینم از کار افتاد. لَن: نفی ابد است یعنی هرگز خراب نمی شود. 🔹️دَمَّرَ: نابود کردن. 🔸️اطاع یطوعُ: اطاعت کرد، گوش کرد. 🔹️الخامسة صباحا: پنج صبح (مثلا بخواهیم بگوئیم ساعت هفده،می گوییم الخامسة مساء، عربها صباحا، مساء دارند به جای ساعت هفده هیجده ما ) 🔸️کان یستیقظ: بیدار می شد. لقد استیقظتَ: بیدار شدی 🔹️صَلِّ الصبح : نماز صبح بخوان 🔸️فانهض: فعل امره: پاشو(قُم) أَنهَضَ/ یُنهَضُ/ إنهاض؛ باب افعال 🔹️لقد تعلّم: می دانسته 🔸️کیفیة الصلاة:چگونگی نماز را 🔹️و هو فی نُعومة أظفاره :در حالیکه او در کوچکی و کم سن و سالی بود. نعومة اظفاره: صِغر سنه: یک اصطلاحه/ در زمان کودکی 🔸️نعومة،ناعم : نرمي 🔹️أظفار: ناخن .یعنی زمانیکه ناخن هایش نرم بود. 🔸️و کان مواظباً علیها: بر آن (نماز) مواظبت داشت. 🔹️لم یترکها ابداً: و آن را هیچوقت ترک نمی کرد. 🔸️مخدوع: گول خورده است.فریب خورده 🔹️مصیره العذاب: سرنوشت. سرنوشت او عذاب است. 🔸️کان یعرف حق المعرف: او خوب می دانست و شناخت داشت نسبت به نماز (من یعرف الله حق معرفته) 🔹️لذلک کان ملتزماً بها: به خاطر همین ملتزم بود به آن مواقیت: جمع میقات(به معنای وقت): زمان ها) مواقیت الصلاة: زمانهای نماز 🔸️و فی الحین ذاته کانت لدیه رغبة کبیرة في ان يلتزم الجميع بها و در همان حال یک میل و رغبت زیادی داشت که همه مردم التزام داشته باشند به آن.
. إطلاق: آزاد کردن معمولا با سَراح همراه هست 🔹️بطولات:جمع بطولة: قهرماني مثلا بطولة كأس العالم: قهرمانی جام جهانی 🔸️اِعتقال:دستگیر کردن ، بازداشت کردن 🔹️اَخطر:خطرناکترین 🔸️مُهَرِّبی: قاچاقچی ها.( مُهَرِّبین بوده چون به مخدرات اضافه شده " ن" حذف شده ، شده مهربی) 🔹️المخدِّرات: مواد مخدِّر 🔸️بلوتشستان: بلوچستان "چ" رو عرب فصیح استعمال نمی کنه شاید در لهجه های عرلی استفاده بشه مخصوصا در لهجه ی عراقی ولی در فصیح استفاده نمی شه و براش معادل سازی می کنند . معادل سازی می تونه چند نوع باشه یا به عوض آن "ص" می آورند . مثلا برای بلد چین(کشور چین) رو میگن بلد صین یا براش " ش " می آورند مثلا : شهید شمران یا براش مثل بلوچستان «ت + شین» می آورند : بلوتشستان 🔹️کان یهرب: قاچاق می کرد 🔸️الافیون: تریاک 🔹️جماعته: گروهش 🔸️قتلوا العدیدمن الجنود: سربازان بسیاری را کشتند 🔹️ضُباط: جمع ضابط : افسران، 🔸️حرس الثورة: محافظان انقلاب (سپاه) ضباط حرس الثوري: پاسداران 🔹️ذات یوم: یک روزی 🔸️ارسل :ارسال کرد 🔹️رسالة : نامه ای 🔸️کی یتفاوض: تا با همدیگه مذاکره کنند. مفاوضه: مذاکره کردن 🔹️عندما: زمانیکه 🔸️جاء:آمد 🔹️اعتقله: بازداشتش کردند. 🔸️ابلغ: ابلاغ کرد. این پیام را رساند 🔹️سماحه:( لقبی است برای تکریم افرادی که روحانی هستند.) رجال دینی. سماحه سید.../سماحة الشیخ.../سماحة المرجع الدیني... 🔸️القائد :فرمانده، رهبر 🔹️طلب منه: خواست از او 🔸️أن یتّصل: تماس بگیرد. 🔹️بقاده الحرس الثوری : فرماندهان سپاه 🔸️فورا: بسرعت 🔹️لیطلقوا سراحه: تا اینکه آزاد بکنند او را (قاچاقچی را) 🔸️بالفعل: حقیقتا/قطعا/بدون چون و چرا 🔹️نفَّدَ: اجرا کرد. 🔸️امرهم: امر کرد به فرماندهان. 🔹️باطلاق سَراحه: به آزاد کردن او 🔸️سأل: پرسید( سَالَ ضمیری داره که به سردار سلیمانی برمی گرده) 🔹️عن السبب فی ذلک: از علت این کار 🔸️قائلا: اینطوری پرسید. 🔹️لماذا امرتَ باطلاق سراح هذا المجرم الخطیر: برای چی امر کردید و دستور دادید به آزادی این مجرم بزرگ ؟ 🔸️لقد دعوتموه للتفاوض: شما او را برای مذاکره دعوت کردید 🔹️لذا من یتبع نهج اهل البیت علیهم السلام لا یخدع ضیفه:کسی که تبعیت می کنه از روش اهل بیت علیهم السلام مهمانش را فریب نمی‌دهد 🔸️قبل عدة دقائق: چند دقیقه قبل 🔹️دون خُداع: بدون خدعه و حیله ای 🔸️بل واجهوه بشجاعه واعتقلوه : بلکه با شجاعت باهاش مقابله بکنید و بازداشتش بکنید. 🔹️بعد مده: بعد از مدتی 🔸️تمکّن: توانست 🔹️مَرّة أخری: یک بار دیگر 🔸️خلال عملیات مطاردة شاقّه و معقَّدَة: در طول یک عملیات تعقیب و گریز که سخت و پیچیده بود. 🔹️القی کلمه أقسم فیها: یک عبارتی گفتند و در اون عبارت قسم خوردند. 🔸️أنَّ مَن لایرضی... : کسی که راضی نیست به... 🔹️ولایطیعه: و از ایشون تبعیت نکند 🔸️مصیره جهنم : سرنوشتش جهنم است. 🔹️کان یقول: می‌گفت 🔸️حتی الماء لا أشربه بدون اذن... : حتی من آب بدون اذن رهبری نمی خورم 🔹️لذلک کان یطیع کل اوامره: بنابراین همه ی اوامرش رو اطاعت می‌کرد. 🔸️إن أردنا: اگر ما بخواهیم 🔹️أن نحتذي: الگو برداری بکنیم 🔸️لِنُفکِّر: تفکر کنیم لنفکر جید: خوب فکر بکنیم 🔹️ولنری: و ببینیم 🔸️ ما هی الافعال : چه کارهایی هست 🔹️التی ترضیه عنا: که او را از ما راضی میکند 🔸️و تدخل السرور فی نفسه:باعث خوشحال شدنش می‌شود
🔹️عامل : کارگر .جمع اش عُمّال 🔸️قَصَدَ: مرادف با ذَهَبَ با این تفاوت که ذهب با الی می آید ولی قَصَدَ نیازی به الی ندارد. قَصدتُ المسجد/قصدت المدرسه : به مدرسه رفتم 🔹️حفیدَیه التوأمين: نوه های دوقلو اش حفید: نوه مترادف سبط تفاوت حفید و سبط با اینکه بصورت عام برای نوه ی دختری و پسری هر دو می تونیم استعمال کنیم اما حفید بیشتر برای نوه ی پسری و سبط برای نوه ی دختری به کار گرفته می شه. 🔸️حديثاً: تازه الذَیْن ولدا حدیثا : دونفری که تازه متولد شده اند. 🔹️لذا : بنابراین 🔸️شعر: احساس کرد. 🔹️ببهجه غامرة: احساس بهجت و سرور فراوان کردند. 🔸️لم یَجْرُؤْ: جرأت نمی کرد جَرُأَ _ یَجرُأ که با حرف جر "علی" می آید لم بر سر یجرؤ آمده و مجزومش کرده لم + فعل مضارع= فعل ماضی(از لحاظ معنا) احداً هم آمده نکره در سیاق نفی شده یعنی هیچ کس جرات نمی کرد .... 🔹️نحوهم: به سمت آنها 🔸️حیّاهم: سلّم علیهم / سلام و درود کرد آنها را 🔹️بحَفاوَة : صمیمانه(حیاهم بحفاوة ، سلام گرمی کرد.) 🔸️رحابة صدر: با آغوش باز 🔹️مستفسراً: جویای چیزی شدن مستفسراً عن احوالهم: در حالیکه احوالپرسی می کرد، جویای احوالشان بود. 🔸️حنان و رأفة: مترادف هم هستند، مهربانی، رئوف بودن 🔹️اقتربوا منه : به او نزدیک شدند ♦️واحداً تلو الآخر: یکی پس از دیگری مثلا می گوییم جئنا الی البیت واحداً تلوالآخر : یکی یکی آمدیم خانه 🔸️اجتمع الاطباء: جمع شدند پزشکان 🔹️حوله: دور او 🔸️لاجل التقاط صورةٍ تذكاريةٍ: برای گرفتن عکس یادگاری التقاط الصورة: عکس گرفتن 🔹️علی / یعلو: بالا رفت 🔸️البَسَمات: تبسم ها، لبخندها 🔹️شِفاه: لب ها جمع شفة 🔸️بانتظار التقاط الصورة: به انتظار عکس گرفتن 🔹️فجأة: ناگهان 🔸️ادارَ / یدیرُ : چرخاند، گرداند ،دور زد مثلا می گوییم : إستَدِر الی الیسار: بپیچ به چپ ادار رأسه: سرش را چرخاند 🔹️باتجاه: به سمتِ 🔸️عامل النظافة: نظافتچی 🔹️في جانب: در گوشه ای ، کناری 🔸️من صالة المستشفي: از سالن بیمارستان 🔹️فناداه قائلاً: پس صدایش زد در حالیکه می گفت... 🔸️شارکنا: مشارکت کن ، پیش ما بیا 🔹️یَکْتَنِفْه: مرادف با احاط به ، احاطه به چیزی اکتنف/یکتنف/اکتناف ای لم یحیط به : احاطه نمی کرد او را 🔸️ایّ شعور بالغرور: هیچ احساس غرور نمی‌کرد 🔹️علی الاطلاق: بدون استثناء 🔹کان یعتقدُ: معتقد بود که 🔸️مؤشرات: علامات 🔹️لیست موشرات سُمُوّ: نشان دهنده ی بزرگی شخصیت نیست. سُمُوّ شخصیت : بزرگی شخصیت 🔸️كافّة: همه 🔹️نعیّن: معین کنیم 🔸️في ما یلي: در آنچه می آید 🔹️کان یولّي احتراماً : ادا می کرد ، احترام می کرد
فقط دَرسِت را بخوان / اهمیت بده 🔹️بعد عدة ايام: بعد از چند روز /بعد از مدتی 🔸️استشهاد: شهادت 🔹️أوفَدَتْ: أي ارسلَت: فرستاد 🔸️قيادة: فرماندهی 🔹️حرس الثورة: سپاه پاسداران 🔸️السیدة : عربها مثل ما حضرت نمی‌گن بلکه از سید و سیدة استفاده مي كنن اسم های خاص و علم مثل زینب سلام الله علیها الف و لام نمی گیرند. به غیر از استثناهایی مثل الحسین 🔹️ضِمن: در بینِ ... 🔸️رُكّاب الطائرة: مسافران هواپیما 🔹️أقلّتهُم: حمل می کرد آنها را، (أَقلَّ أو حَمَلَه ...) 🔸️حینما: زمانی که 🔹️ألقوا التحیة علیه: بر او سلام بکنید. ♦️في بادئ الأمر: در ابتدای کار 🔸️أعطی/ یعطي: داد ، عطا کرد 🔹️تحدث معهم: صحبت کرد با آنها 🔸️أخذهم: 🔹️قَمَرَة القيادة: کابین فرماندهی(کابین خلبان) 🔸️ليلتقطوا: تا اینکه بگیرند... 🔹️صوراً تذکاریة : عكس های یادگاری ( صُوَر جمع صورة ؛ عکس ) 🔸️مع القُبطان : با کاپیتان 🔹️بعد سَنَتَین: بعد از دوسال 🔸️مراسيم: جمع مراسم ، در مراسم هایِ 🔹️احتفاء: تکریم ،بزرگداشت 🔸️يُوَدّون: دوست دارند 🔹️تُشرِّفنا: تشریف بیاورید شما پیش ما 🔸️وافق: موافقت کرد وافق/یوافق/موافقة (وافق با "علی" می آید.) 🔹️علي طلبها: با خواسته های او ♦️دونَ أي تثاقُل: بدون هیچ کندی، معطلی،بدون درنگ 🔸️علی عینی: بروی چشمم 🔹️باذن الله: به خواست خدا 🔸️بعد اسبوعَین: بعد از دوهفته 🔹️نفّّذ: اجرا کرد 🔸️زار : زیارت کرد 🔹️فجلس بجانبه ولداه: پس نشست در کنار شهید سلیمانی دو پسرش (شهید سهرابی) 🔸️وراحا يتحدثان: پس شروع کردند به صحبت کردن با... 🔹️نرغَب: رغبت داریم،دوست داریم 🔸️نُستَشهد: شهید شویم 🔹️کلّا: هرگز، اصلا 🔸️يجب عليكما: واجب هست بر شما 🔹️الاهتمام بدراستكما: اهمیت اهمیت دادن به درس هایتان 🔸️الفَترَة من العمر : مدت زمان عمر.. 🔹️كي تّعرِفا: تا بدانید، تا بفهمید شما دو نفر 🔸️لماذا أُستُشهِد والدکما: برای چه پدر شما شهید شد 🔹️اِستَشهَدَ: شاهد گرفت،طلب شاهد کرد،مثل شاهد گرفتن در دادگاه 🔸️أُستُشهِدَ : شهید شدن 🔹️عندما: زمانیکه 🔸️تُتقِنان: اتقن یُتقن إتقان ؛ خوب خواندید 🔹️تَکبُران: کَبِرَ/یَکبُرُ . بزرگ شدید 🔸️لا بأس ان تُستَشهِدا حینئذ: اشکالی ندارد که شهید بشید در این زمان. 🔹️الاعداء یَرغبون: دشمنان دوست دارند،میل دارند 🔸️أن نكون أُميّين: که ما بی سواد باشیم 🔹️کی يَتَمَكنوا: تا بتوانند سوار کنند و غلبه بدهند ... 🔸️سُلطَتِهم: سلطه شان را 🔹️اذ : چون 🔸️لا یُعجبهم: دوست ندارند 🔹️تَطَوُّر:پیشرفت 🔸️لذلک: به خاطر همین 🔹️إغتالوا: ترور کردند ، أي قُتِلوا فی غفلة / یعنی در غفلت کشتن 🔸️ علما: در اینجا به معنی دانشمندان 🔹الذین اغتالَهم الاعداء: کسانی که دشمنان ترورشان کردند.
الصلاة في قصر رئاسة الجمهورية 🔹️یُبادر الی: بادر/یبادرُ: عجله می کرد. 🔸️اداء الصلاة: اداء نماز 🔹️فور ان : بمحض اینکه 🔸️یُرفَعَ اذان: اذان گفته شد رفع / یرفع بالابرد. رفع صوته: صدایش را بلند کرد 🔹️و لا فرق لدیه: برایش فرقی نمی کرد 🔸️فقد کان ملتزماً: ملتزم بود. التزم/یلتزمُ / التزام، واجب کردن کاری بر خود. التزمتُ نفسی علی النوم مبکراً 🔹️فی ساحة القتال: در میدان جنگ 🔸️ذات یوم: یک روزی 🔹️سافر: مسافرت کرد.سافَرَ،یُسافِرُ 🔸️حینما رُفِعَ الاذان: هنگامی که صدای اذان بلند شد. 🔹️توقفوا: ایستادند 🔸️توقفَ/ یتوقفُ/ توقف ،باب تفعل؛ متوقف شدن توقفتْ السیارة : ماشين توقف كرد،ايستاد. علي أوقفَ السیارة: علی ماشین را نگه داشت. أوقف/ يوقفُ/ إيقاف:نگه داشتن( باب افعال) 🔹️فی جانب من الطریق: کنار جاده 🔸️ اتمّا: تمام کردند (آن دونفر/مثنی) 🔹️اخبرتک: خبرت می کنم 🔸️بذکری جمیلة:خاطره ای زیبا 🔹️ کی ألتقي: که ملاقات کنم. ألتقيُ/ یلتقی 🔸️الرئیس: رئیس جمهور 🔹️قبل ان یاتی: قبل از اینکه بیاید. 🔸️حان: فرا رسید 🔹️موعد الاذان: زمان اذان 🔸️اذَّنتُ: اذان گفتم. اذَّنَ/یُؤَذنُ 🔹️ادَّیتُ : ادا کردم 🔸️اقمتُ: اقامه کردم 🔹️کان ینظرون: نگاه می کردند 🔸️فرغتُ:(اتمَمتُ) تمام کردم ،فارغ شدم 🔹️وَضَعتُ: قرار دادم 🔸️جبهتی:پیشانی ام را 🔹️تربة: مهر 🔸️مقراً للتآمر: مقری بود برای توطئه 🔹️و التخطیط: برنامه ریزی کردن،نقشه کشیدن 🔸️للقضاء علیه: (أي أزالته)برای نابودی آن 🔹️تَفقُد لذته: لذتش را از دست میده 🔸️اللیمون الحلو: لیمو شیرین 🔹️طازج: تازه 🔸️یصبح مُرّ: تلخ می شود ♦️مااجملَ: چقدر زیباست 🔹️کی نؤدی: که ادا کنیم 🔸️ان نقطع عهداً علی انفسنا:با خودمون عهد ببندیم/نلتزم عهداً 🔹️نَعِد: وعده دهیم 🔸️بما یلی:به آنچه می آید. 🔹️اؤدی صلاتی: ادا کنم نمازم را 🔸️فور سماعی صوت الاذان: به محض شنیدن صدای اذان 🔹️أصلی أینما کنت: نماز بخوانم هر جا هستم 🔸️دون أن أشعر بالحیاء: بدون احساس خجالت 🔹️کی یلتزم: تا اینکه ملتزم باشد. 🔸️من ای شخص کان: از هیچ کس/از هر کسی باشد
اعتذار 🔹️امضی: أمضی/یُمضي: سپری کرد، گذراند 🔸️عدَّة سنوات: سالهايی 🔹️من حياته: از زندگی اش را 🔸️فی قتال: در مبارزه 🔹️ارهابیی داعش: تروریست های داعش ♦️و بما: و از آنجایی که 🔸️ان بعض المواجهات: بعضی از این مواجهات، درگیری ها 🔹️فقد اضطرَّ: مجبور شد 🔸️رِفاقه: دوستانش 🔹️أحیاناً: احیانا 🔸️یتخذوا: که بگیرند،استفاده کنند 🔹️الفارغة: خالی ( البيوت الفارغة: خانه های خالی) 🔸️کملاجیء للقتال: به عنوان پناهگاههایی برای مبارزه (جمع ملجاء: پناهگاه) 🔹️اضطروا: مجبور شدند 🔸️احدالبیوت الفارغة: يكی از خانه های خالی 🔹️اثناء عملیات عسکریة: در خلال عملیات نظامی 🔸️قائدنا البطل: فرمانده قهرمان ما 🔹️رسالة: نامه ای 🔸️اصحاب الدار: اهل آن خانه 🔹️معرباً فیها: اعرب/یُعربُ: اظهار می کرد در آن 🔸️عن اعتذاره لهم: عذرخواهی اش را برای آنها 🔹️انتم تعرفوننی: شما مرا می شناسید 🔸️قدقدَّمنا: تقدیم کردیم دادیم 🔹️أستَمیحکم عذرا: ( أي اطلب منكم عذراً ):عذرخواهی می کنم از شما 🔸️فقداضطررنا الی ذلک: مجبور شدیم به آن 🔹️دون اذنکم: بدون اجازه شما 🔸️ادَّیتُ صلاتی فیه: نمازم را در آن (این خانه) خواندم 🔹️دعوتُ: دعا کردم ،از خدا خواستم 🔸️انا مستعد: من آماده ام 🔹️لتعویض: برای جبران،برای تاوان دادن 🔸️کل ضرر طال بیتکم: (بهتر بود به جای طال،حَدَثَ می آورد): هر اتفاقی که به خانه تان رسیده. یا می‌گفت: طَلَّ بیتکم (رخ داد برای خانه شما) که به نظر همین باشه و اشتباه تایپی رخ داده باشه. 🔹️رقم هاتف: شماره ی تلفن 🔸️اتصلوا بي: به من زنگ بزنید 🔹️أرجوکم: خواهش می کنم 🔸️لکل ما تطلبون منی: هرچه که از من بخواهید 🔹️کی اُرضیکم: تا اینکه راضی تون کنم 🔸️لا یحق ضررا بدَنیاً بغیره: حق ندارد به دین کسی ضرر بزند 🔹️لایحق: حق ندارد 🔸️لیتصور کل واحد منا : بیایید تصور کنیم هر کدام از ما 🔹️لدرّاجة صديقه: برای دوچرخه ی دوستش 🔸️دون قصد: بدون قصد، غیر عمد
🔹️لا یحب الکسالی مطلقاً: دوست نداشت افراد کسل تنبل را بدون استثناء الکُسالی،جمع کسلان/کسول 🔸️قد کان یعملُ یمارس الریاضة: تمرين می کرد ورزش را ... 🔹️منذ حداثته: از کودکی (کودکی،کوچکی، جوانی) 🔸️کما کانت لدیه رغبة في التصدي: همانطور که رغبت داشت در غالب شدن 🔹️حیثُ کان یعرف حق معرفة: چرا که می دانست خوب هم می دانست 🔸️... لِهزم الاعداء: نمی توانست دشمن را شکست دهد 🔹️الی الصالة : به سالن ورزشي 🔸️الریاضة الممارسة: برای تمرین 🔹️ریاضة الكاراتيه: ورزش کاراته 🔸️بناء الاجسام: بدنسازی ♦️اصبح مدرّباً: مربی شد (اصبح مدرساً: مدرس شد ...) ( درَّبَ،یُدرِّبُ،تدریب : تمرین دادن. مربی هم مرادف همان تدریب است.مدرِّب بیشتر برای بحثهای ورزشی مطرح میشه مربی برای مباحث فرهنگی ) 🔹️قبل عدة سنوات : سالها قبل 🔸️تشارک: مشارکت کرد 🔹️لبناء صالة رياضية: در ساخت یک سالن ورزشی 🔸️بعد اکمالها: بعد از اینکه تکمیل شد ورزشگاه 🔹️اُقیمَت: اجرا می شد 🔸️منافسات ریاضیة: مسابقات ورزشی 🔹️ألقی کلمة : يك خطابه ای داشت 🔸️فالناشیء: نوجوان 🔹️یجب ان یواظب علیها: باید مواظبت بکنه بر ورزش 🔸️کی یتمکن من خدمة وطنه مستقبلاً: تا اینکه بتونه در آینده به وطنش خدمت کنه 🔹️ و اذا ترکتم الریاضة ستصبحون كسالي : اگر ترک کردی ورزش را شما به زودی تنبل می شوی 🔸️و الکسول دائماً فاشل فی حیاته: 🔹️مَنَحَ الفریق الفائز: مَنَحَ أو أعطي: داد به تیم برنده 🔸️جائزة قيِّمة: جائزه ای ارزشمند 🔹️یغادر الصالة:ترک کند سالن ورزشی را 🔸️التقط صورة تذكارية: یک عکس یادگاری انداخت 🔹️یاتُری: به نظرت 🔸️ان انف احدالناس:اگر دماغ یک نفر ... 🔹️او کانت ساقاه قصیرتین: یا دو تا ساق پاش کوتاه باشه 🔸️ماالذی سیحدث له یا تُری: چه اتفاقی می یوفته براش به نظرت 🔹️تتصوره ستُری ان شکله: 🔸️اذ من الضروری: لذا ضرورت داره 🔹️متناسقة : هماهنگ باشند 🔸️لاینبغی ان تکون اکبر من اللازم و لا اصغر: نباید بیش از حد بزرگ یا کوچک باشد 🔹️یجب ان تسلک نهج الایمان: راه و روش ایمان را در پیش بگیری 🔸️یجب ان لا تُهمِل الریاضة: نبايد نسبت به ورزش بی خیال باشی 🔹️بل علیک ان تؤدیّها الی جانب العبادة و طلب العلم : بلکه باید همزمان همراه با عبادت طلب علم در زندگی داشته باشیم 🔸️لنُقَرِّر: قرار بگذاریم 🔹️منذاللحظة: از همین لحظه
( من مانند سایر مردم هستم.) 🔹️وَلَدَ التوأمان: متولد شدند دوقلوها 🔸️قبلَ موعد الطبیعی بقلیل: قبل از موعدطبیعی شون تازگی 🔹️إقتَضت الضرورة:اقتضاء و ضرورت داشت 🔸️ان یخضعا: خَضَعَ/یَخضَعُ: مجبور شدند،تن دادند. 🔹️لعنایة مُرکَّزة: در بخش مراقبت های ویژه 🔸️عدة ايام: بعد از مدتی 🔹️اخذ حفیدیه التوامین الی عیادة الطبيب: (اخذ الی؛ برد) برد نوه های دوقلویش را به مطب دکتر 🔸️کان مُزدَحمة اكثر من ایّ یوم آخر: (مطب) نسبت به روزهای دیگر خیلی شلوغ بود. 🔹️ لمّآ شاهدته السِّکرتیرة: وقتي منشی او را (شهید سلیمانی را) دید. 🔸️سارعت: عجله کرد 🔹️فی اخبار الطبیب: در خبردادن به طبیب 🔸️کی یفصحهما: تا اینکه آن دو را معاینه کند،ویزیت کند 🔹️ردَّ التحیة عليه: سلام علیک کرد 🔸️و قال له بکُلِّ احترام: با تمام احترام گفت 🔹️فما هو اختلافی عنهم کی ادخل قبلهم: چه فرقی با بقیه می کنم که زودتر داخل شوم 🔸️و لا أَنتظر ان یحین دَوری مثلهم: منتظر نمانم که نوبتم برسد مثل آنها 🔹️لقد سَجَّلت السکرتیره اسمی فی قائمه الانتظار: منشی اسم مرا در لیست انتظار ثبت کرده 🔸️الی ان یحین دَوری: تا اینکه نوبتم برسد 🔹️و بالفعل: و واقعاً 🔸️جَلَسَ لِمدَّة ساعتين: دو ساعت نشست 🔹️حتی حانَ دوره: تا اینکه نوبتش رسید ( حان وقت الاذان: وقت اذان رسید) 🔸️قدَّمَ خاتمه هدیة للطبيب: سپس انگشترش را به دکتر هدیه داد 🔹️بعد أن إنتهي الطبیب مِن فحص حفیدیه: بعد از اینکه طبیب معاینه کرد نوه هایش را 🔸️خاطبه قائلاً: و او را مورد خطاب قرار داد در حالیکه می گفت... 🔹️مهنتک عظیمة: شغل تو شغل بزرگی ست 🔸️فاعرف قدرها: می دانم قدرش را 🔹️یعتبر نفسه مثل سایر الناس: خودش را مثل بقیه ی مردم می دانست 🔸️لم یَکتنفه الغرور علی الاطلاق: (إكتنف،يكتنفُ،اکتناف ؛ در برگرفتن) او را غرور در بر نمی گرفت بدون استثناء 🔹️و ماالتصور لحظة انه افضل من الآخرين: حتی یک لحظه تصور نمی کرد که او برتر از دیگران باشه 🔸️کما کان یبغض المَحسوبیّات بشدة: بشدت بغض داشت از پارتی بازی ها 🔹️المحسوبیات: پارتی بازی ها 🔸️بحیث لم یعتمد علیها مطلقاً: تا جایی که هیچ وقت ازش استفاده نکرد مطلقا 🔹️فی طابور المخبز: در صف نانوایی 🔸️التحایُل فی اللعب: جر زنی در بازی 🔹️تحایل: حیله
🔸️في يوم شتوي بارد : در روز سرد زمستانی 🔹️بَقِیَ: ایستاد 🔸️واقفاً: ایستاد،توقف کرد 🔹️دار صدیقه: خونه ی دوستش 🔸️لِمُدّة ساعتین: به اندازه دو ساعت 🔹️منتظراً:منتظر 🔸️رؤية: دیدن 🔹️فقد أَخبَرَهُ: خبر داده است به او(به محمد حسین) 🔸️یوم أمس: دیروز 🔹️تَقَدَّمَ نحوه: به سمتش رفت 🔸️فحیّاه: سلام کرد 🔹️بحفاوة: باگرمی 🔸️جَدّي لِأُمّي: پدر بزرگ مادری ام 🔹️أُستُشهد: شهید شده 🔸️أِتَّصِلوا: تماس گرفتند 🔹️سارِعت: با عجله و سرعت(مادر محمد حسین) 🔸️في ترتيب البيت: خانه را مرتب کرد 🔹️طُرقَ الباب: در زده شد 🔸️فَتَحَهُ بنفسها: در را خود او( مادر محمد حسین ) باز کرد. 🔹️کان یُخاطبها: خطاب کرد به او 🔸️و وجّه لها عدة اسئلة: روبرو کرد او را با تعدادی سوالها 🔹️بعد اثنین و ثلاثین عاماً: بعد از ۳۲ سال 🔸️لاول المرّة: برای اولین بار 🔹️شعرت بانَّ والدها تحدث معها : احساس کرد پدرش با او صحبت می کند 🔸️غادَرَ: ترک کرد 🔹️رسالة شكر: نامه ی تشکر 🔸️بأن يجعلوا رسالتک: به اینکه قرار دهند نامه ی تو را 🔹️فی کَفَّني: در کفنم 🔸️اذا وافانِی الأَجَل: زمانی که اجلم فرا برسد 🔹️یُولّی عوائل الشهداء: به خانواده ی شهدا 🔸️احتراماً بالغاً: احترام زیادی می گذاشت 🔹️کان یَبذل کل بوسعة لإسعاد ابناء شهداء... : هرکاری از دستش بر می آید برای خوشحال کردن فرزندان شهدا انجام می داد. 🔸️مِن منطلق علمه بانَّنا مدینون لهم : از زمانی که فهمید ما مدیون آنها هستیم 🔹️عوائلهم ذووحق فی أعناقنا: خانواده های آنها بر گردن ما حق دارند. 🔸️زُرنا: زیارت کردیم