.
#المفردات
#الحکایة_الرابعة
طائرات مقاتلة(هواپیماهای جنگنده)
🔹️طائرات: جمع طیّاره ، هواپیماها
🔸️مقاتله: جنگنده
🔹️القوات الامریکیة الغازیة: نیروهای آمریکایی مهاجم .
الغازیه صفت برای قوات است :نیروهای جنگنده آمریکایی
🔹️حددت: (حدد، یُحدد، تَحدید) مشخص کردن ، محدوده قائل شدن ،حد و مرز گذاشتن .
🔸️حددت منطقه بین العراق و سوریا: مشخص کردند منطقه ای بین عراق و سوریا.
🔹️القادة العسکریون الامریکان:
فرمانده هان نظامی آمریکا
♦️القادة(جمع القائد) موصوف
العسکریون(جمع عسکري): صفت اول
الأمریکان(جمع آمریکایي): صفت دوم
🔸️لایحق لأحدٍ: هیچ کس حق ندارد
یحق لِ: یعنی حق دارد ، جایز است.
لا یحق لاحد ان یدخل هذه المنطقه:
حق ندارد کسی وارد این منطقه بشه.
🔹️اقتربت من : نزدیک بشود بـ...
🔸️مروحیه: هلیکوپتر ، چرخ بال ، بالگرد
🔹️طائرة حربیة: هواپیمای جنگنده
اگر نزدیک بشود چرخ بال یا هواپیمای جنگنده ، ما آن را ساقط می کنیم
(می زنیمش ، خواهیم انداخت )
🔸️حَلَّقّ فیها: حلّق /یحلّق: بمعنای طار ، پروازی که همراه اوج گرفتن باشه
🔹️برفقه: به همراهی
🔸️عدد المجاهدین: برخی از مجاهدین
🔸فجأة: ناگهان
🔹️دوّی، یدوّی: پیچید ، طنین انداخت
🔸️تحلقان: پرواز می کنند
🔹️فوق : بالای
🔸️مروحیه: بالگرد
🔹️لاجبارها علی الخروج من المنطقه المحرّمه:
برای اجبار کردن این بالگرد برای خروج از منطقه ممنوعه.
🔸️المحرّمه: ممنوعه
🔹️شَعَر/ یشعُر: احساس کرد
🔸️رکاب المروحیه: مسافران بالگرد
🔹️خَشیة: ترس( شَعرَ بخشیه: احساس ترس کرد)
🔸️رکّاب جمع راکب: کسانی که سوار چیزی می شوند، مسافر
🔹️تقتربان منا : نزدیک می شوند به ما
🔸️ربما: چه بسا ، شاید
🔹️تضربان مروحیة: بالگرد را بزنند
🔸️لم یکترث: ( اکترث/ یکترثُ/ اکتراث ) اهمیت نداد ، توجهی نکرد.
🔹️حتی لم یرفع راسه: تاجایی که سرشو بالا نگرفت
🔸️و واصل کتابته دون ادنی خشیة: و ادامه داد نوشتنش را بدون کمترین ترسی
🔹️واصل: ادامه داد (مترادف تابع)
🔸️بعد عدة دقائق: بعد از دقایقی رسید به حدود مرز عراق و سوریه
🔹️نزل منها: پایین اومد از آن ، پیاده شد
(متضاد صعدمنها : بالا رفت از آن)
🔸️و اجتمع المجاهدین: وجمع شد با مجاهدین
🔹️ مستفسرا عن احوالهم: در حالیکه می پرسید احوالشان را
🔸️استفسار الاحوال: جویای احوال شدن، حال و احوال پرسیدن
🔹️ادّی، یُعدّي: انجام داد
🔸️مُهمّه : کار مهم (فعل و کار و هدف مهم)
در اینجا به معنای مأموریت
🔹️التی ذهب من أجلها: که به خاطر اون رفته بود منطقه
.........
🔸️لم یدَّع: ادعا و تکبّر نداشت
إدّعا/یدعی : تکبر کردن ادعا داشتن ، کسی که خیلی ادعا داره .
مترادف: غَطْرَسَ یُغَطرِس غطرسة
🔹️انا الذی هزمت عدو: من کسی هستم که دشمن را شکست دادم .
🔸️أمله: امیدش
🔹️نَحتذی: الگو گیری میکنیم.
🔸️بل یجب ان نُواجهَها: بلکه باید با او مقابله بکنیم
🔹️بکل ما اوتینا من قوة: با همه آن طاقت و قوه ای که داریم و به ما داده شده.
#المفردات
#القصة_الخامسة
العامل الصغير / کارگر کوچک
🔹️العامل: کارگر جمع : العُمّال
🔸️کان مَدیناً : مدیون بود، مقروض بود بدهکار
🔹️لاحد المَصارِف:جمع مَصرِف ؛ به یکی از بانکها
🔸️قَدرُه: مقدارش
🔹️تسعمائه: نهصد تومان
🔸️دَفْع: پرداخت / مترادف : تسدید. دَفَعَ معانی زیادی دارد از جمله هل دادن
🔹️لم یستیطع دفعه: نتوانست پرداخت کند
🔸️ابن البارّ: پسر نیکوکار، پسر خوب
🔹️خشیه ان یدخل السجن: از ترس اینکه زندان برود
🔸️و حینها لم یتجاوز عمره الثلاثة عشرة:
در این زمان عمرش از سیزده سالگی تجاوز نمی کرد
🔹️قرَّرَ: تصمیم گرفت
🔸️بحثاً عن العمل : در جستجوی کار
🔹️کی یتمکن من تسدید دین والده: برای توانایی یافتن به پرداخت قرض پدرش
🔸️لم یجدْ عملا : کاری پیدا نکرد
🔹️فعاد: برگشت
🔸️خالی الوِفاض: اصطلاح هست ؛ دست خالی برگشت
🔹️بعد اسبوعین: بعد از دو هفته
🔸️و عندئذ: و در این هنگام
🔹️زادت خشیة قاسم: ترس قاسم بیشتر شد
🔸️ فرصة العمل : فرصت شغلی
🔹️بای شَکل کان: به هر نحو و شکلی که شده
🔸️حیث: از این جهت ، از این حیث
🔹️اقنع: قانع کرد
🔸️أصَرَّ کثیرا: اصرار زیادی کرد
🔹️برفقة: به همراه
🔸️عملَ/یعملُ: کار کرد
🔹️فی البناء: در ساختمان
🔸️لمدة ستة ايام: به مدت شش روز
🔹️بحثَ عن عمل آخر: جستجوکرد کار دیگری را
♦️( عمل آخَر ؛موصوف صفت است.
آخَر؛ دیگری. آخِر: آخر در فارسی )
🔸️بعد ان تقرّحَتْ یداه: ق : تاول .
بعد از زخم هایی(تاول هایی) که در دستش افتاد
قَرح: زخم /جمع آن قروح
♦️( چرا تقرحت تای تانیث گرفته؟
چون اعضای زوج بدن مونث هستند ).
🔸️المتاجر: مغازه ها
🔹️المطاعم: رستوران ها
🔹️صاحب مطعم: صاحب رستورانی ، غذاخوری
🔸️سأل الفتی: پرسید از جوان(قاسم)
🔹️لما أخبره: زمانی که خبر داد
🔸️والدی مَدین: پدرم بدهکاره
🔹️بمبلغ من المال : مقداری مال
🔸️ارید ان اعمل: می خواهم کار کنم
🔹️لاساعده فی تسدید دینه: تا کمکش کنم برای پرداخت قرضش
🔸️قَدَّم : داد
🔹️له وجبة غِذاء: یک وعده غذا
🔸️سوف أعطیك: خواهم داد
🔹️فی کلّ یوم : در هر روز
🔸️إذا عملت جیداً : اگر خوب کار کردی
🔹️سأزیدُ اجرك: مزدت رو بیشتر می کنم
🔸️بعد خمسة أشهر: بعد از پنج ماه
چون مفرد أشهر (شهر) مذکره، خمسة مونث اومده
-------
🔹️إن أردنا النجاح: اگر می خواهیم پیروز شویم.
🔸️فعلینا السعی لنیله: پس باید سعی کنیم برای رسیدن به آن
🔹️من المؤکَّد: قطعا، حتما
🔸️مِضمار: پیست دومیدانی، اسب دوانی
تشبیه می کنه مسیری رو که می خواهیم برویم
🔹️یجب أن ندعوه: باید خدا رو دعا کنیم
و نطلب من الاخرین... : و از دیگران هم بخواهیم...
🔸️کی یکرمنا بعونه: برای اینکه خدا ما را مورد کرامتش قرار بدهد.
🔹️یَقبَلُ : قبول می کند
🔸️أن تبذولوا: بذل کنید
🔹️کل ما بوسعکم: به اندازه وسعتان
🔸️کی تُسعدوهما: تا این دو فرد (والدین ) را خوشحال کنید .
🔹️من خِلال: در طول /مرادف: في غُضون
🔸️مساعدتهما: کمک کردن به آنها
🔹️إلی جانب سائر الاعمال الحسنه: تا تمام کارهای خوب دیگه ای که می شه انجام داد.
🔸️إسعادهما: خوشحال کردنشون
#المفردات
#الحکایة_السادسة
#ساعة_مکانیکیة
🔹️ساعة مکانیکیة: متضاد الساعة الكترونية أو رقميَّة( ساعت دیجیتالی)
🔸️رقمیة فقط برای ساعت نیست
مثلا می گوییم ماشین لباسشویی دیجیتالی:
غسالة رقمية متضاد ؛ غسالة ميكانيكية
🔹️فتی : جوان
🔸️ناشئاً: کسی که در ابتدای کاری باشد.
مثلا می گوییم العربیة لنّاشتين: عربی برای کسانی که در ابتدای راه عربی هستند.
فتی ناشتاً : نوجوان
فتی به معنای پسر و غلام هم می تونیم معنی کنیم.
کان فتی ناشتاً : زمانیکه پسر نوجوانی بود.
🔹️ابن خالته: پسرخاله
🔸️اشتریا: (مثنی) خریدند آن دو نفر
🔹️بهجة غامرة: خوشحالي خيلي زياد
🔸️کان یشحن: ماضی استمراری ؛ اینجا بمعنای کوک کردن است. کوک می کرد .
یشحن: بارگیری کردن،پر کردن، شارژ کردن
شحن العمال السفینة: کارگرها کشتی را بار زدند
شحن محمد البطاریة: محمد شارژ کرد باطری را
🔹️یشحن ناقض الجرس: پیچ مخصوص زنگ زدن ساعت را کوک کرد.
🔸️جرس : زنگوله
جرس الباب: زنگ در
جرس المدرسة: زنگ مدرسه
🔹️یستمتع: استمتع/ یستمتع/ استمتاع (باب استفعال): لذت بردن
لذت می برد از صدای زنگ زدن این ساعت .
🔸️رنین: زنگ زدن. رنَّ/ یَرِنَّ/ رنین
🔹️اذا شحنت نابض الجرس کی یرنَّ:
اگر کوک کنی زنگ ساعتت را تا اینکه زنگ بزند (صدا بدهد)
🔸️لن تُعطِّل: عطل/یعطل/تعطیل
بمعنای خراب شدن یک شی
لن تعطل: نفی ابد است یعنی :اصلا، هرگز خراب نمی شود.
بمعنای تعطیل شدن هم می آید ولی بیشتر برای از کار افتادن می آید.
تعطّلتْ سیّارتي: ماشینم از کار افتاد.
لَن: نفی ابد است یعنی هرگز خراب نمی شود.
🔹️دَمَّرَ: نابود کردن.
🔸️اطاع یطوعُ: اطاعت کرد، گوش کرد.
🔹️الخامسة صباحا: پنج صبح
(مثلا بخواهیم بگوئیم ساعت هفده،می گوییم الخامسة مساء، عربها صباحا، مساء دارند به جای ساعت هفده هیجده ما )
🔸️کان یستیقظ: بیدار می شد.
لقد استیقظتَ: بیدار شدی
🔹️صَلِّ الصبح : نماز صبح بخوان
🔸️فانهض: فعل امره: پاشو(قُم)
أَنهَضَ/ یُنهَضُ/ إنهاض؛ باب افعال
🔹️لقد تعلّم: می دانسته
🔸️کیفیة الصلاة:چگونگی نماز را
🔹️و هو فی نُعومة أظفاره :در حالیکه او در کوچکی و کم سن و سالی بود.
نعومة اظفاره: صِغر سنه: یک اصطلاحه/ در زمان کودکی
🔸️نعومة،ناعم : نرمي
🔹️أظفار: ناخن .یعنی زمانیکه ناخن هایش نرم بود.
🔸️و کان مواظباً علیها: بر آن (نماز) مواظبت داشت.
🔹️لم یترکها ابداً: و آن را هیچوقت ترک نمی کرد.
🔸️مخدوع: گول خورده است.فریب خورده
🔹️مصیره العذاب: سرنوشت.
سرنوشت او عذاب است.
🔸️کان یعرف حق المعرف: او خوب می دانست و شناخت داشت نسبت به نماز
(من یعرف الله حق معرفته)
🔹️لذلک کان ملتزماً بها: به خاطر همین ملتزم بود به آن
مواقیت: جمع میقات(به معنای وقت): زمان ها)
مواقیت الصلاة: زمانهای نماز
🔸️و فی الحین ذاته کانت لدیه رغبة کبیرة في ان يلتزم الجميع بها
و در همان حال یک میل و رغبت زیادی داشت که همه مردم التزام داشته باشند به آن.
.
#المفردات
#الحکایة_السابعة
#أطلقوا_سراحه_بسرعة
إطلاق: آزاد کردن معمولا با سَراح همراه هست
🔹️بطولات:جمع بطولة: قهرماني
مثلا بطولة كأس العالم: قهرمانی جام جهانی
🔸️اِعتقال:دستگیر کردن ، بازداشت کردن
🔹️اَخطر:خطرناکترین
🔸️مُهَرِّبی: قاچاقچی ها.( مُهَرِّبین بوده چون به مخدرات اضافه شده " ن" حذف شده ، شده مهربی)
🔹️المخدِّرات: مواد مخدِّر
🔸️بلوتشستان: بلوچستان
"چ" رو عرب فصیح استعمال نمی کنه شاید در لهجه های عرلی استفاده بشه مخصوصا در لهجه ی عراقی ولی در فصیح استفاده نمی شه و براش معادل سازی می کنند .
معادل سازی می تونه چند نوع باشه
یا به عوض آن "ص" می آورند .
مثلا برای بلد چین(کشور چین) رو میگن بلد صین
یا براش " ش " می آورند مثلا :
شهید شمران
یا براش مثل بلوچستان «ت + شین» می آورند : بلوتشستان
🔹️کان یهرب: قاچاق می کرد
🔸️الافیون: تریاک
🔹️جماعته: گروهش
🔸️قتلوا العدیدمن الجنود:
سربازان بسیاری را کشتند
🔹️ضُباط: جمع ضابط : افسران،
🔸️حرس الثورة: محافظان انقلاب (سپاه)
ضباط حرس الثوري: پاسداران
🔹️ذات یوم: یک روزی
🔸️ارسل :ارسال کرد
🔹️رسالة : نامه ای
🔸️کی یتفاوض: تا با همدیگه مذاکره کنند. مفاوضه: مذاکره کردن
🔹️عندما: زمانیکه
🔸️جاء:آمد
🔹️اعتقله: بازداشتش کردند.
🔸️ابلغ: ابلاغ کرد. این پیام را رساند
🔹️سماحه:( لقبی است برای تکریم افرادی که روحانی هستند.) رجال دینی.
سماحه سید.../سماحة الشیخ.../سماحة المرجع الدیني...
🔸️القائد :فرمانده، رهبر
🔹️طلب منه: خواست از او
🔸️أن یتّصل: تماس بگیرد.
🔹️بقاده الحرس الثوری : فرماندهان سپاه
🔸️فورا: بسرعت
🔹️لیطلقوا سراحه: تا اینکه آزاد بکنند او را (قاچاقچی را)
🔸️بالفعل: حقیقتا/قطعا/بدون چون و چرا
🔹️نفَّدَ: اجرا کرد.
🔸️امرهم: امر کرد به فرماندهان.
🔹️باطلاق سَراحه: به آزاد کردن او
🔸️سأل: پرسید( سَالَ ضمیری داره که به سردار سلیمانی برمی گرده)
🔹️عن السبب فی ذلک: از علت این کار
🔸️قائلا: اینطوری پرسید.
🔹️لماذا امرتَ باطلاق سراح هذا المجرم الخطیر:
برای چی امر کردید و دستور دادید به آزادی این مجرم بزرگ ؟
🔸️لقد دعوتموه للتفاوض:
شما او را برای مذاکره دعوت کردید
🔹️لذا من یتبع نهج اهل البیت علیهم السلام لا یخدع ضیفه:کسی که تبعیت می کنه از روش اهل بیت علیهم السلام مهمانش را فریب نمیدهد
🔸️قبل عدة دقائق: چند دقیقه قبل
🔹️دون خُداع: بدون خدعه و حیله ای
🔸️بل واجهوه بشجاعه واعتقلوه :
بلکه با شجاعت باهاش مقابله بکنید و بازداشتش بکنید.
🔹️بعد مده: بعد از مدتی
🔸️تمکّن: توانست
🔹️مَرّة أخری: یک بار دیگر
🔸️خلال عملیات مطاردة شاقّه و معقَّدَة:
در طول یک عملیات تعقیب و گریز که سخت و پیچیده بود.
🔹️القی کلمه أقسم فیها: یک عبارتی گفتند و در اون عبارت قسم خوردند.
🔸️أنَّ مَن لایرضی... : کسی که راضی نیست به...
🔹️ولایطیعه: و از ایشون تبعیت نکند
🔸️مصیره جهنم : سرنوشتش جهنم است.
🔹️کان یقول: میگفت
🔸️حتی الماء لا أشربه بدون اذن... :
حتی من آب بدون اذن رهبری نمی خورم
🔹️لذلک کان یطیع کل اوامره: بنابراین همه ی اوامرش رو اطاعت میکرد.
🔸️إن أردنا: اگر ما بخواهیم
🔹️أن نحتذي: الگو برداری بکنیم
🔸️لِنُفکِّر: تفکر کنیم
لنفکر جید: خوب فکر بکنیم
🔹️ولنری: و ببینیم
🔸️ ما هی الافعال : چه کارهایی هست
🔹️التی ترضیه عنا: که او را از ما راضی میکند
🔸️و تدخل السرور فی نفسه:باعث خوشحال شدنش میشود
#المفردات
#الحکایة_الثامنة
#عامل_النظافة
🔹️عامل : کارگر .جمع اش عُمّال
🔸️قَصَدَ: مرادف با ذَهَبَ با این تفاوت که ذهب با الی می آید ولی قَصَدَ نیازی به الی ندارد.
قَصدتُ المسجد/قصدت المدرسه :
به مدرسه رفتم
🔹️حفیدَیه التوأمين: نوه های دوقلو اش
حفید: نوه مترادف سبط
تفاوت حفید و سبط با اینکه بصورت عام برای نوه ی دختری و پسری هر دو می تونیم استعمال کنیم اما حفید بیشتر برای نوه ی پسری و سبط برای نوه ی دختری به کار گرفته می شه.
🔸️حديثاً: تازه
الذَیْن ولدا حدیثا : دونفری که تازه متولد شده اند.
🔹️لذا : بنابراین
🔸️شعر: احساس کرد.
🔹️ببهجه غامرة: احساس بهجت و سرور فراوان کردند.
🔸️لم یَجْرُؤْ: جرأت نمی کرد
جَرُأَ _ یَجرُأ که با حرف جر "علی" می آید
لم بر سر یجرؤ آمده و مجزومش کرده
لم + فعل مضارع= فعل ماضی(از لحاظ معنا)
احداً هم آمده نکره در سیاق نفی شده
یعنی هیچ کس جرات نمی کرد ....
🔹️نحوهم: به سمت آنها
🔸️حیّاهم: سلّم علیهم / سلام و درود کرد آنها را
🔹️بحَفاوَة : صمیمانه(حیاهم بحفاوة ، سلام گرمی کرد.)
🔸️رحابة صدر: با آغوش باز
🔹️مستفسراً: جویای چیزی شدن
مستفسراً عن احوالهم: در حالیکه احوالپرسی می کرد، جویای احوالشان بود.
🔸️حنان و رأفة: مترادف هم هستند، مهربانی، رئوف بودن
🔹️اقتربوا منه : به او نزدیک شدند
♦️واحداً تلو الآخر: یکی پس از دیگری
مثلا می گوییم جئنا الی البیت واحداً تلوالآخر : یکی یکی آمدیم خانه
🔸️اجتمع الاطباء: جمع شدند پزشکان
🔹️حوله: دور او
🔸️لاجل التقاط صورةٍ تذكاريةٍ: برای گرفتن عکس یادگاری
التقاط الصورة: عکس گرفتن
🔹️علی / یعلو: بالا رفت
🔸️البَسَمات: تبسم ها، لبخندها
🔹️شِفاه: لب ها جمع شفة
🔸️بانتظار التقاط الصورة: به انتظار عکس گرفتن
🔹️فجأة: ناگهان
🔸️ادارَ / یدیرُ : چرخاند، گرداند ،دور زد
مثلا می گوییم : إستَدِر الی الیسار: بپیچ به چپ
ادار رأسه: سرش را چرخاند
🔹️باتجاه: به سمتِ
🔸️عامل النظافة: نظافتچی
🔹️في جانب: در گوشه ای ، کناری
🔸️من صالة المستشفي: از سالن بیمارستان
🔹️فناداه قائلاً: پس صدایش زد در حالیکه می گفت...
🔸️شارکنا: مشارکت کن ، پیش ما بیا
🔹️یَکْتَنِفْه: مرادف با احاط به ، احاطه به چیزی
اکتنف/یکتنف/اکتناف
ای لم یحیط به : احاطه نمی کرد او را
🔸️ایّ شعور بالغرور: هیچ احساس غرور نمیکرد
🔹️علی الاطلاق: بدون استثناء
🔹کان یعتقدُ: معتقد بود که
🔸️مؤشرات: علامات
🔹️لیست موشرات سُمُوّ: نشان دهنده ی بزرگی شخصیت نیست.
سُمُوّ شخصیت : بزرگی شخصیت
🔸️كافّة: همه
🔹️نعیّن: معین کنیم
🔸️في ما یلي: در آنچه می آید
🔹️کان یولّي احتراماً : ادا می کرد ، احترام می کرد
#المفردات
#الحكاية_التاسعة
#اهتمّ_بدراستك_فقط
فقط دَرسِت را بخوان / اهمیت بده
🔹️بعد عدة ايام: بعد از چند روز /بعد از مدتی
🔸️استشهاد: شهادت
🔹️أوفَدَتْ: أي ارسلَت: فرستاد
🔸️قيادة: فرماندهی
🔹️حرس الثورة: سپاه پاسداران
🔸️السیدة : عربها مثل ما حضرت نمیگن بلکه از سید و سیدة استفاده مي كنن
اسم های خاص و علم مثل زینب سلام الله علیها الف و لام نمی گیرند. به غیر از استثناهایی مثل الحسین
🔹️ضِمن: در بینِ ...
🔸️رُكّاب الطائرة: مسافران هواپیما
🔹️أقلّتهُم: حمل می کرد آنها را،
(أَقلَّ أو حَمَلَه ...)
🔸️حینما: زمانی که
🔹️ألقوا التحیة علیه: بر او سلام بکنید.
♦️في بادئ الأمر: در ابتدای کار
🔸️أعطی/ یعطي: داد ، عطا کرد
🔹️تحدث معهم: صحبت کرد با آنها
🔸️أخذهم:
🔹️قَمَرَة القيادة: کابین فرماندهی(کابین خلبان)
🔸️ليلتقطوا: تا اینکه بگیرند...
🔹️صوراً تذکاریة : عكس های یادگاری
( صُوَر جمع صورة ؛ عکس )
🔸️مع القُبطان : با کاپیتان
🔹️بعد سَنَتَین: بعد از دوسال
🔸️مراسيم: جمع مراسم ، در مراسم هایِ
🔹️احتفاء: تکریم ،بزرگداشت
🔸️يُوَدّون: دوست دارند
🔹️تُشرِّفنا: تشریف بیاورید شما پیش ما
🔸️وافق: موافقت کرد
وافق/یوافق/موافقة
(وافق با "علی" می آید.)
🔹️علي طلبها: با خواسته های او
♦️دونَ أي تثاقُل: بدون هیچ کندی، معطلی،بدون درنگ
🔸️علی عینی: بروی چشمم
🔹️باذن الله: به خواست خدا
🔸️بعد اسبوعَین: بعد از دوهفته
🔹️نفّّذ: اجرا کرد
🔸️زار : زیارت کرد
🔹️فجلس بجانبه ولداه: پس نشست در کنار شهید سلیمانی دو پسرش (شهید سهرابی)
🔸️وراحا يتحدثان: پس شروع کردند به صحبت کردن با...
🔹️نرغَب: رغبت داریم،دوست داریم
🔸️نُستَشهد: شهید شویم
🔹️کلّا: هرگز، اصلا
🔸️يجب عليكما: واجب هست بر شما
🔹️الاهتمام بدراستكما: اهمیت اهمیت دادن به درس هایتان
🔸️الفَترَة من العمر : مدت زمان عمر..
🔹️كي تّعرِفا: تا بدانید، تا بفهمید شما دو نفر
🔸️لماذا أُستُشهِد والدکما: برای چه پدر شما شهید شد
🔹️اِستَشهَدَ: شاهد گرفت،طلب شاهد کرد،مثل شاهد گرفتن در دادگاه
🔸️أُستُشهِدَ : شهید شدن
🔹️عندما: زمانیکه
🔸️تُتقِنان: اتقن یُتقن إتقان ؛ خوب خواندید
🔹️تَکبُران: کَبِرَ/یَکبُرُ . بزرگ شدید
🔸️لا بأس ان تُستَشهِدا حینئذ: اشکالی ندارد که شهید بشید در این زمان.
🔹️الاعداء یَرغبون: دشمنان دوست دارند،میل دارند
🔸️أن نكون أُميّين: که ما بی سواد باشیم
🔹️کی يَتَمَكنوا: تا بتوانند سوار کنند و غلبه بدهند ...
🔸️سُلطَتِهم: سلطه شان را
🔹️اذ : چون
🔸️لا یُعجبهم: دوست ندارند
🔹️تَطَوُّر:پیشرفت
🔸️لذلک: به خاطر همین
🔹️إغتالوا: ترور کردند ، أي قُتِلوا فی غفلة / یعنی در غفلت کشتن
🔸️ علما: در اینجا به معنی دانشمندان
🔹الذین اغتالَهم الاعداء: کسانی که دشمنان ترورشان کردند.
#المفردات
#الحکایة_العاشرة
الصلاة في قصر رئاسة الجمهورية
🔹️یُبادر الی: بادر/یبادرُ: عجله می کرد.
🔸️اداء الصلاة: اداء نماز
🔹️فور ان : بمحض اینکه
🔸️یُرفَعَ اذان: اذان گفته شد
رفع / یرفع بالابرد. رفع صوته: صدایش را بلند کرد
🔹️و لا فرق لدیه: برایش فرقی نمی کرد
🔸️فقد کان ملتزماً: ملتزم بود.
التزم/یلتزمُ / التزام، واجب کردن کاری بر خود.
التزمتُ نفسی علی النوم مبکراً
🔹️فی ساحة القتال: در میدان جنگ
🔸️ذات یوم: یک روزی
🔹️سافر: مسافرت کرد.سافَرَ،یُسافِرُ
🔸️حینما رُفِعَ الاذان: هنگامی که صدای اذان بلند شد.
🔹️توقفوا: ایستادند
🔸️توقفَ/ یتوقفُ/ توقف ،باب تفعل؛ متوقف شدن
توقفتْ السیارة : ماشين توقف كرد،ايستاد.
علي أوقفَ السیارة: علی ماشین را نگه داشت.
أوقف/ يوقفُ/ إيقاف:نگه داشتن( باب افعال)
🔹️فی جانب من الطریق: کنار جاده
🔸️ اتمّا: تمام کردند (آن دونفر/مثنی)
🔹️اخبرتک: خبرت می کنم
🔸️بذکری جمیلة:خاطره ای زیبا
🔹️ کی ألتقي: که ملاقات کنم. ألتقيُ/ یلتقی
🔸️الرئیس: رئیس جمهور
🔹️قبل ان یاتی: قبل از اینکه بیاید.
🔸️حان: فرا رسید
🔹️موعد الاذان: زمان اذان
🔸️اذَّنتُ: اذان گفتم. اذَّنَ/یُؤَذنُ
🔹️ادَّیتُ : ادا کردم
🔸️اقمتُ: اقامه کردم
🔹️کان ینظرون: نگاه می کردند
🔸️فرغتُ:(اتمَمتُ) تمام کردم ،فارغ شدم
🔹️وَضَعتُ: قرار دادم
🔸️جبهتی:پیشانی ام را
🔹️تربة: مهر
🔸️مقراً للتآمر: مقری بود برای توطئه
🔹️و التخطیط: برنامه ریزی کردن،نقشه کشیدن
🔸️للقضاء علیه: (أي أزالته)برای نابودی آن
🔹️تَفقُد لذته: لذتش را از دست میده
🔸️اللیمون الحلو: لیمو شیرین
🔹️طازج: تازه
🔸️یصبح مُرّ: تلخ می شود
♦️مااجملَ: چقدر زیباست
🔹️کی نؤدی: که ادا کنیم
🔸️ان نقطع عهداً علی انفسنا:با خودمون عهد ببندیم/نلتزم عهداً
🔹️نَعِد: وعده دهیم
🔸️بما یلی:به آنچه می آید.
🔹️اؤدی صلاتی: ادا کنم نمازم را
🔸️فور سماعی صوت الاذان: به محض شنیدن صدای اذان
🔹️أصلی أینما کنت: نماز بخوانم هر جا هستم
🔸️دون أن أشعر بالحیاء: بدون احساس خجالت
🔹️کی یلتزم: تا اینکه ملتزم باشد.
🔸️من ای شخص کان: از هیچ کس/از هر کسی باشد
#المفردات
#الحکایة_حادي_عشر
اعتذار
🔹️امضی: أمضی/یُمضي: سپری کرد، گذراند
🔸️عدَّة سنوات: سالهايی
🔹️من حياته: از زندگی اش را
🔸️فی قتال: در مبارزه
🔹️ارهابیی داعش: تروریست های داعش
♦️و بما: و از آنجایی که
🔸️ان بعض المواجهات: بعضی از این مواجهات، درگیری ها
🔹️فقد اضطرَّ: مجبور شد
🔸️رِفاقه: دوستانش
🔹️أحیاناً: احیانا
🔸️یتخذوا: که بگیرند،استفاده کنند
🔹️الفارغة: خالی
( البيوت الفارغة: خانه های خالی)
🔸️کملاجیء للقتال: به عنوان پناهگاههایی برای مبارزه (جمع ملجاء: پناهگاه)
🔹️اضطروا: مجبور شدند
🔸️احدالبیوت الفارغة: يكی از خانه های خالی
🔹️اثناء عملیات عسکریة: در خلال عملیات نظامی
🔸️قائدنا البطل: فرمانده قهرمان ما
🔹️رسالة: نامه ای
🔸️اصحاب الدار: اهل آن خانه
🔹️معرباً فیها: اعرب/یُعربُ: اظهار می کرد در آن
🔸️عن اعتذاره لهم: عذرخواهی اش را برای آنها
🔹️انتم تعرفوننی: شما مرا می شناسید
🔸️قدقدَّمنا: تقدیم کردیم دادیم
🔹️أستَمیحکم عذرا: ( أي اطلب منكم عذراً ):عذرخواهی می کنم از شما
🔸️فقداضطررنا الی ذلک: مجبور شدیم به آن
🔹️دون اذنکم: بدون اجازه شما
🔸️ادَّیتُ صلاتی فیه: نمازم را در آن (این خانه) خواندم
🔹️دعوتُ: دعا کردم ،از خدا خواستم
🔸️انا مستعد: من آماده ام
🔹️لتعویض: برای جبران،برای تاوان دادن
🔸️کل ضرر طال بیتکم: (بهتر بود به جای طال،حَدَثَ می آورد): هر اتفاقی که به خانه تان رسیده. یا میگفت: طَلَّ بیتکم (رخ داد برای خانه شما) که به نظر همین باشه و اشتباه تایپی رخ داده باشه.
🔹️رقم هاتف: شماره ی تلفن
🔸️اتصلوا بي: به من زنگ بزنید
🔹️أرجوکم: خواهش می کنم
🔸️لکل ما تطلبون منی: هرچه که از من بخواهید
🔹️کی اُرضیکم: تا اینکه راضی تون کنم
🔸️لا یحق ضررا بدَنیاً بغیره: حق ندارد به دین کسی ضرر بزند
🔹️لایحق: حق ندارد
🔸️لیتصور کل واحد منا : بیایید تصور کنیم هر کدام از ما
🔹️لدرّاجة صديقه: برای دوچرخه ی دوستش
🔸️دون قصد: بدون قصد، غیر عمد
#المفردات
#الحکایة_السادسةعشرة
#كلالِلكَسَل
🔹️لا یحب الکسالی مطلقاً: دوست نداشت افراد کسل تنبل را بدون استثناء
الکُسالی،جمع کسلان/کسول
🔸️قد کان یعملُ یمارس الریاضة: تمرين می کرد ورزش را ...
🔹️منذ حداثته: از کودکی (کودکی،کوچکی، جوانی)
🔸️کما کانت لدیه رغبة في التصدي: همانطور که رغبت داشت در غالب شدن
🔹️حیثُ کان یعرف حق معرفة: چرا که می دانست خوب هم می دانست
🔸️... لِهزم الاعداء: نمی توانست دشمن را شکست دهد
🔹️الی الصالة : به سالن ورزشي
🔸️الریاضة الممارسة: برای تمرین
🔹️ریاضة الكاراتيه: ورزش کاراته
🔸️بناء الاجسام: بدنسازی
♦️اصبح مدرّباً: مربی شد
(اصبح مدرساً: مدرس شد ...)
( درَّبَ،یُدرِّبُ،تدریب : تمرین دادن. مربی هم مرادف همان تدریب است.مدرِّب بیشتر برای بحثهای ورزشی مطرح میشه مربی برای مباحث فرهنگی )
🔹️قبل عدة سنوات : سالها قبل
🔸️تشارک: مشارکت کرد
🔹️لبناء صالة رياضية: در ساخت یک سالن ورزشی
🔸️بعد اکمالها: بعد از اینکه تکمیل شد ورزشگاه
🔹️اُقیمَت: اجرا می شد
🔸️منافسات ریاضیة: مسابقات ورزشی
🔹️ألقی کلمة : يك خطابه ای داشت
🔸️فالناشیء: نوجوان
🔹️یجب ان یواظب علیها: باید مواظبت بکنه بر ورزش
🔸️کی یتمکن من خدمة وطنه مستقبلاً: تا اینکه بتونه در آینده به وطنش خدمت کنه
🔹️ و اذا ترکتم الریاضة ستصبحون كسالي : اگر ترک کردی ورزش را شما به زودی تنبل می شوی
🔸️و الکسول دائماً فاشل فی حیاته:
🔹️مَنَحَ الفریق الفائز: مَنَحَ أو أعطي: داد به تیم برنده
🔸️جائزة قيِّمة: جائزه ای ارزشمند
🔹️یغادر الصالة:ترک کند سالن ورزشی را
🔸️التقط صورة تذكارية: یک عکس یادگاری انداخت
🔹️یاتُری: به نظرت
🔸️ان انف احدالناس:اگر دماغ یک نفر ...
🔹️او کانت ساقاه قصیرتین:
یا دو تا ساق پاش کوتاه باشه
🔸️ماالذی سیحدث له یا تُری:
چه اتفاقی می یوفته براش به نظرت
🔹️تتصوره ستُری ان شکله:
🔸️اذ من الضروری: لذا ضرورت داره
🔹️متناسقة : هماهنگ باشند
🔸️لاینبغی ان تکون اکبر من اللازم و لا اصغر:
نباید بیش از حد بزرگ یا کوچک باشد
🔹️یجب ان تسلک نهج الایمان:
راه و روش ایمان را در پیش بگیری
🔸️یجب ان لا تُهمِل الریاضة:
نبايد نسبت به ورزش بی خیال باشی
🔹️بل علیک ان تؤدیّها الی جانب العبادة و طلب العلم :
بلکه باید همزمان همراه با عبادت طلب علم در زندگی داشته باشیم
🔸️لنُقَرِّر: قرار بگذاریم
🔹️منذاللحظة: از همین لحظه
#المفردات
#الحکایة_السابعةعشرة
#اناكسائرالناس
( من مانند سایر مردم هستم.)
🔹️وَلَدَ التوأمان: متولد شدند دوقلوها
🔸️قبلَ موعد الطبیعی بقلیل: قبل از موعدطبیعی شون تازگی
🔹️إقتَضت الضرورة:اقتضاء و ضرورت داشت
🔸️ان یخضعا: خَضَعَ/یَخضَعُ: مجبور شدند،تن دادند.
🔹️لعنایة مُرکَّزة: در بخش مراقبت های ویژه
🔸️عدة ايام: بعد از مدتی
🔹️اخذ حفیدیه التوامین الی عیادة الطبيب: (اخذ الی؛ برد) برد نوه های دوقلویش را به مطب دکتر
🔸️کان مُزدَحمة اكثر من ایّ یوم آخر: (مطب) نسبت به روزهای دیگر خیلی شلوغ بود.
🔹️ لمّآ شاهدته السِّکرتیرة: وقتي منشی او را (شهید سلیمانی را) دید.
🔸️سارعت: عجله کرد
🔹️فی اخبار الطبیب: در خبردادن به طبیب
🔸️کی یفصحهما: تا اینکه آن دو را معاینه کند،ویزیت کند
🔹️ردَّ التحیة عليه: سلام علیک کرد
🔸️و قال له بکُلِّ احترام: با تمام احترام گفت
🔹️فما هو اختلافی عنهم کی ادخل قبلهم: چه فرقی با بقیه می کنم که زودتر داخل شوم
🔸️و لا أَنتظر ان یحین دَوری مثلهم: منتظر نمانم که نوبتم برسد مثل آنها
🔹️لقد سَجَّلت السکرتیره اسمی فی قائمه الانتظار: منشی اسم مرا در لیست انتظار ثبت کرده
🔸️الی ان یحین دَوری: تا اینکه نوبتم برسد
🔹️و بالفعل: و واقعاً
🔸️جَلَسَ لِمدَّة ساعتين: دو ساعت نشست
🔹️حتی حانَ دوره: تا اینکه نوبتش رسید
( حان وقت الاذان: وقت اذان رسید)
🔸️قدَّمَ خاتمه هدیة للطبيب: سپس انگشترش را به دکتر هدیه داد
🔹️بعد أن إنتهي الطبیب مِن فحص حفیدیه: بعد از اینکه طبیب معاینه کرد نوه هایش را
🔸️خاطبه قائلاً: و او را مورد خطاب قرار داد در حالیکه می گفت...
🔹️مهنتک عظیمة: شغل تو شغل بزرگی ست
🔸️فاعرف قدرها: می دانم قدرش را
🔹️یعتبر نفسه مثل سایر الناس: خودش را مثل بقیه ی مردم می دانست
🔸️لم یَکتنفه الغرور علی الاطلاق:
(إكتنف،يكتنفُ،اکتناف ؛ در برگرفتن)
او را غرور در بر نمی گرفت بدون استثناء
🔹️و ماالتصور لحظة انه افضل من الآخرين: حتی یک لحظه تصور نمی کرد که او برتر از دیگران باشه
🔸️کما کان یبغض المَحسوبیّات بشدة: بشدت بغض داشت از پارتی بازی ها
🔹️المحسوبیات: پارتی بازی ها
🔸️بحیث لم یعتمد علیها مطلقاً: تا جایی که هیچ وقت ازش استفاده نکرد مطلقا
🔹️فی طابور المخبز: در صف نانوایی
🔸️التحایُل فی اللعب: جر زنی در بازی
🔹️تحایل: حیله
#المفردات
#الحکایة_الثامنةعشرة
#رسالة
🔸️في يوم شتوي بارد : در روز سرد زمستانی
🔹️بَقِیَ: ایستاد
🔸️واقفاً: ایستاد،توقف کرد
🔹️دار صدیقه: خونه ی دوستش
🔸️لِمُدّة ساعتین: به اندازه دو ساعت
🔹️منتظراً:منتظر
🔸️رؤية: دیدن
🔹️فقد أَخبَرَهُ: خبر داده است به او(به محمد حسین)
🔸️یوم أمس: دیروز
🔹️تَقَدَّمَ نحوه: به سمتش رفت
🔸️فحیّاه: سلام کرد
🔹️بحفاوة: باگرمی
🔸️جَدّي لِأُمّي: پدر بزرگ مادری ام
🔹️أُستُشهد: شهید شده
🔸️أِتَّصِلوا: تماس گرفتند
🔹️سارِعت: با عجله و سرعت(مادر محمد حسین)
🔸️في ترتيب البيت: خانه را مرتب کرد
🔹️طُرقَ الباب: در زده شد
🔸️فَتَحَهُ بنفسها: در را خود او( مادر محمد حسین ) باز کرد.
🔹️کان یُخاطبها: خطاب کرد به او
🔸️و وجّه لها عدة اسئلة: روبرو کرد او را با تعدادی سوالها
🔹️بعد اثنین و ثلاثین عاماً: بعد از ۳۲ سال
🔸️لاول المرّة: برای اولین بار
🔹️شعرت بانَّ والدها تحدث معها : احساس کرد پدرش با او صحبت می کند
🔸️غادَرَ: ترک کرد
🔹️رسالة شكر: نامه ی تشکر
🔸️بأن يجعلوا رسالتک: به اینکه قرار دهند نامه ی تو را
🔹️فی کَفَّني: در کفنم
🔸️اذا وافانِی الأَجَل: زمانی که اجلم فرا برسد
🔹️یُولّی عوائل الشهداء: به خانواده ی شهدا
🔸️احتراماً بالغاً: احترام زیادی می گذاشت
🔹️کان یَبذل کل بوسعة لإسعاد ابناء شهداء... : هرکاری از دستش بر می آید برای خوشحال کردن فرزندان شهدا انجام می داد.
🔸️مِن منطلق علمه بانَّنا مدینون لهم : از زمانی که فهمید ما مدیون آنها هستیم
🔹️عوائلهم ذووحق فی أعناقنا: خانواده های آنها بر گردن ما حق دارند.
🔸️زُرنا: زیارت کردیم