🔺🔺🔺🔺🔺 💠مقدمه ی انسان شناسی تقسیمات حکمت(۱) 🔰استاد : 🔹انسان یک عقل بالقوه ای است که می خواهد به مرحله عقل بالفعل برسد و قوه نظری اش استکمال پیدا کند. این قوه نظری از کجا افاضه می شود؟ برای طی کردن این سیر استکمالی, لازم است از بالا به او افاضه شود و لذا یک معداتی لازم دارد. در این سیستم, درس و بحث با ذکر و نماز و روزه و قرائت قرآن فرقی ندارد و همگی علل اعدادی اند برای اینکه افاضه از بالا صورت بگیرد و شخص استکمال پیدا کند تا بواسطه این افاضه عقل بالقوه او به مرحله عقل بالفعل برسد. 🔸این انسان در عین حال که یک موجود مجرد مرتبط با عالم بالا است و از عالم بالا افاضاتی به او می شود ،یک پایش هم در عالم ماده است و باید بدن را هم تدبیر کند. لذا نفس در عین بساطتش دو گونه توجه دارد؛ یک توجه به عالم بالا و دریافت از عالم عقول و یک توجه به عالم پایین اداره بدن. هر دو توجه نیز، ذاتی است و عین نفس می باشد. نه اینکه توجهی عرضی و زائد بر نفس و علت غایی باشد. 🔆مراد از علت غایی نیز در اینجا, غایت بالذاتی است که از توجه نفس به حسب رتبه وجودی اش پدید می آید؛ نه غایتی که در شعور ظاهر ما منعکس است. مثلاً اگر کسی بگوید: من فیزیک, شیمی یا منطق می خوانم تا فلان کار را انجام دهم. این دیگر غایتی بالعرض است. زمانی می توان از غایت بالذات سخن گفت که پای فعل اختیاری انسان در کار باشد. ♻️بنابر این نفس دو غرض را تعقیب می کند؛ یکی استکمال قوه نظری اش و دیگری استکمال قوه عملی اش. در صورت تعقیب استکمال قوه نظری, به همه حقائق عالم از آن جهت که حقائقی قابل شناخت برهانی هستند، توجه می کند تا از این راه صیرورتی پیدا کند و تبدیل به «عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی» گردد. اگر نفس توجه به عالم پایین کرد, به باید هایی توجه دارد که لازم است آن ها را بشناسد تا بتواند اراده خودش را بر بدن مسلط کند و عالم ماده ای را تدبیر کند که باید در آن بروید و رشد کند. 🔺با نگاه این چنینی ، در می یابیم که تفکیک حکمت عملی از حکمت نظری به حسب تفکیک نشئات وجودی انسان است و نشئات وجودی انسان سبب می شود که من قوۀ حکمت نظری را, از حکمت عملی جدا سازم. @albayann