دامان نوحزب‌الهی‌گری و چنگ نوچنارها در یادداشتی با عنوان «من کنار خودجوش‌ها می‌ایستم» انگیزه‌ی اصلی‌ام را در حمایت از آقای جلیلی در ‌‏دور دوم بیان کردم. نقطۀ پیوند من با او به جز مختصات شخصی و انقلابی‌اش، جاذبه‌ی نیروی مبارک ‌‏حزب‌الهی خودجوش اطراف ایشان بود. اما ماجرای «خودجوش‌ها» با «پاجوش‌ها» متفاوت است. من به ‌‏دلایل متعددی از داستان رمانتیک «غلبه پاجوش‌ها و بر چنارها» حذر دارم و معتقدم امروزه واجب‌ترین ‌‏کار تمایز خودجوش‌ها از پاجوش‌هاست؛ همانگونه که سالهاست به بهانه‌ی «مسئله زن» بر اهمیت گندزدایی ‌‏از دین و انقلاب اسلامی و پرتو افکندن بر الهیات تحجر می‌نویسم.‏ پاجوش‌ها خود هیچ تفاوتی با چنارها ندارند و نزاع آن‌ها نزاع فقر علیه غنا، پاپتی‌ها علیه پدرسالارها و... ‌‏نیست و از دوستانی که سرمست یک رخداد نورانی و شگفت در سپهر سیاسی ایران هستند فاصله می‌گیرم. ‌‏آری! مسیر تاریخ و ماجرای انقلاب همواره به سوی توسعه تشخیص و اراده آحاد مردم پیش می‌رود اما ‏فراموش نکنید همواره ‏تفرعن‌ستیزی در معرض خطر سامری‌ها هم هست. چه بسا که پاجوش‌ها خود ‏چنارهای تازه‌به‌دوران‌رسیده ‏باشند و در سودای ایشان چیزی جز چنار شدن/بودن نیست. و الا اگر در این ‏بین چیزی جز نزاع ‏سیاست‌زده این دو چنار در کار بود باید واقعاً میان آن‌ها تفاوت‌های ماهوی مهمی دیده ‏می‌شد. آن‌ها خود نیز ‏می‌خواهند پدرسالار باشند و الا الیهات، خوی و شیوه‌های عملی آن‌ها هیچ تفاوتی با ‏اصولگرایان سنتی ندارد. ‏گفتند دروغ می‌گویند و خود دروغ گفتند، گفتند نظرسازی می‌کنند و خود نظرسازی ‏کردند، گفتند قدرت‌طلبند ‏و خود برای رسیدن به قدرت به هر رطب و یابسی چنگ زدند، با تحمیق و فریب ‏مخالف بودند اما ‏خواستند بالا تا پایین را تحمیق کنند و فریب بدهند و با ادعای شفافیت و عدالت، تا جایی ‏که می‌شد قانون را زیرپا بگذارند گذاشتند.‏ من کنار خودجوش‌ها می‌ایستم که انقلابی‌اند. خودجوش آن زنی بود که خانواده خود را رها کرد و برای ‌‏تبلیغ به روستاهای مرزی رفت و خودجوش طلبه‌ای بود که ساعت‌ها زیر آفتاب با مردم گفتگو می‌کرد. من ‌‏کنار انقلابی‌ها و حزب‌الهی‌ها می‌ایستم و نه در کنار متحجرین شورشی که برای مقدس‌سازی از خود از ‏همه‌ی سرمایه‌های ‏نظام مقدس گذشتند، حیا و ادب را کنار گذاشتند و از هیچ تهمتی نهراسیدند. کجای این ‏حرکت معنوی است؟ قالیباف را سال‌ها به لجن ‏کشیدند، آقای جاودان را به اهل سقیفه چسباندند و دست ‏در دست افشاگرهای خوارجی‌مسلک و پروژه‌بگیر ‏گذاشتند. حجم بالای رأی‌سلبی‌شان را به خاطر التقاط ‏متحجرانه‌شان نادیده گرفتند و در ناکامی‌شان از ‏جلب نظر مردم به تحقیر مردم پرداختند. من دست یکایک ‏میلیون‌ها خودجوشی را که به تشخیص خود ‏نسبت فرد اصلح تلاش کردند می‌بوسم اما نمی‌پذیرم و نمی‌گذارم ‏پاجوش‌ها خودشان را تشکل 14میلیونی ‏روایت کنند و بر خود جامۀ تقدس اسلام و انقلاب بکشند و ‏اصالت‌ها را به انحصار خود درآورند.‏ این جریان که ترکیبی زننده از چپ‌گرایی، خوارجی‌مسلکی و تحجر است، از هاله‌ی تقدسی انقلابی حول ‏جلیلی سو‌ء‌استفاده می‌کنند تا هم با اسطوره‌سازی از او امتیاز خود را ‏بالا ببرند و هم از نیروی ناب و پاک ‏حزب‌الهی‌های خودجوش بهره بکشند. اگر بتوانند از جلیلی احمدی‌نژاد ‏دیگر بسازند چنین می‌کنند و اگر ‏بتوانند از رهبری عبور کنند پرهیزی ندارند. این همان انحراف ‏عدالت‌خواهی سال‌های پیش است که ‏نوچنارها تلاش کردند آن را از یک جریان محدود به یک فرهنگ ‏غالب تبدیل کنند. فرهنگی که در آن ‏ناب‌گرایی ظاهربین و متحجرانه همراه با قدرت‌طلبی شورشی و بی‌قید و ‏بی‌اخلاق هیچ چیز جز قبیله‌شان را ‏در امان نمی‌گذارد. عفونت خود را نمی‌بینند و مو را از ماست بقیه بیرون می‌کشند! این همان نهاد قدرت ‏تحجری است که می‌گفتم پشت ‏جلیلی کمین کرده‌ و از او پل ساخته است. حال ما با یک هسته‌ی سخت ‏مواجهیم که توانسته اخلاق کریه عدالتخواهی ‏خوارجی را با داستان‌سازی رمانتیکِ جنگ فقر و غنا ‏زبان‌دار کند و با تمامیت‌خواهی اسلام و انقلاب را به ‏نام خود سند بزند و همه را جز خود به زیر بکشد. ‏همانگونه که امروز نجات جلیلی ضروری است، حفظ ‏حریم نیروی پاک و معنوی حزب‌الهی نیز مسئولیت‌آور ‏خواهد بود.‏ حزب‌الهی‌ها نیک می‌دانند هرگز با مرکب باطل به مقصد سعادت نخواهند رسید.‏ @Mahdi_Takallou