سالها شعر نگفتم که تو شاعر باشی
شهرآشوب غزلهای معاصر باشی
خواستم در شب پرواز غزل گریه کنی
خواستم بغض پرستوی مهاجر باشی
زیر لب زمزمه کردی: «غزلی در راه است»
جاده میخواست که اندوه معابر باشی
جاده میخواست قدمهای تو را بشمارد
جاده میخواست غریبانه مسافر باشی
سالها شعر نگفتم که غزل گریه کنی
سالها همقدمم باشی و شاعر باشی
#علی_اصغر_شیری
#شعر_عاشقانه