ماه رمضونای قدیم توی خونه ما، شیرینی و لذت خاصی داشت. چند روز مونده به ماه رمضون، حوض خونه رو تمیز و پر آبش میکردیم. به قول داییم، ماه رمضونه و حوض پرآبش!
نون قندی (ما میگفتیم نون قاق) و شیرمال، زولبیا بامیه، شربت خاکشیر، ماقوت یا فرنی و خرما پای ثابت سفره افطار بود.
عصر که میشد، حیاط رو جارو میکردیم و فرش پهن میکردیم. همیشه خدا هم خونمون پر از مهمون بود. مهمونی نبود... همه از خود بودن. اونایی که زودتر میومدن توی پاک کردن سبزی و پختن افطار کمک میکردن... اونایی که دیرتر میومدن توی چیدن سفره. به نظر من سادگی سفره ربط به نگاه داره. سفره افطار پر از خوردنی بود ولی ساده بود.. صمیمی و بدون آلایش بود. همه به چشم نعمت خدا نگاش میکردن و از این که با بقیه شریک بشن لذت میبردن. نمیدونم چرا سفرههای رنگی اون موقع به نظرم بیتکلفتر و سادهتر بود از حتی یک نون و پنیر امروزی.
مینشستیم پای سفره و منتظر بودیم که یهو صدا از تلویزیون میومد:
همه از خداییم... به سوی خدا برویم
#تصویرسازی #نقاشی_دیجیتال #خاطرات #نوستالژی #دوران_کودکی #قدیم #بازی #کودکی #لذت #ماه_رمضون #ماه_رمضان #رمضان #روزه #افطار #افطاری #مهمونی #خونه_قدیمی #خاطره_بازی #علی_میری
@alimiriart
عکس ها و داستان های بیشتر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6