زندگى با قرآن
۱۸ دی ۱۴۰۲
«قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»
الله، خداوند، خالق و هرچه كه انسان با آن، خداوند را مینامد، وجودى در آسمان ها و زمين و متفاوت و روبرو يا بيرون از ما نيست. حقيقتى است كه از رگ گردن به ما نزديكتر است. اين حقيقت فراتر از خود و غير است و نزديك ترين طريق به او، همين حقيقت بىنهايت ماست؛
هر زمان كه ما از لاك زندگى روزمره خود، لحظهاى خارج شويم و به اين حقيقت نامتناهى توجه كنيم، همان «
الله» است.
«
قُلِ اللَّهُ»؛ يك كلمه، «
الله» بىهيچ آداب، توضيح، مقدمه و مؤخرهاى! مستقيم، روشن، واضح، آشكار، شفاف، بديهىترين بديهيات، خورشيدى كه نه در بيرون، بلكه در درون انسان و بلكه در تمام آسمان و زمين میدرخشد و هر لحظه، هر انسانى، در هر شرايطى و با هر وضعيتى، با توجه، آن را رو در رو میبيند؛ رو در رويى كه فراتر از بيرون و درون است.
كسى كه اين خورشيد آشكار و بديهى كه چشمان انسان را خيره میكند، نبيند و غفلت ورزد،
«ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»
وقتى از آن خورشيد برجسته غفلت میكند، بعد از آن آنچه میماند و هر چه هست، توهم و ظلمات است! ظلماتى که به هر دليلى میتواند باشد؛ حتى ب عنوان معنويت، لذت معنوى و به اسم حق، حقيقت، دين و هزاران بهانه، فرقى نمیكند. مابقىاش توهمیاست كه
«ظلمات بعضها فوق بعض» و انسان در اين ظلمات و گردش زندگى، هيچ چيزى جز ملاعبه و بازى انجام نمیدهد؛ هيچ حقيقت، پيشرفت، فراروى و دستآوردى برايش نيست. «
ذَرْهُمْ» اين رهايى برايش دستآوردى ندارد؛
«قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»
و اين دوگانگى براى انسان وجود دارد كه؛
لحظهاى كه توجه به بینهايت كند، روشن و مستقيم، بدون هيچ واسطه و مقدمه و مؤخرهاى، چونان خورشيدى درخشان، او را گرم میكند، همه چيز را برايش مهيا میكند و تمامی حقيقت، قدرت و كرامت در مشت او میشود،
در مقابل در صورت غفلت، براى او توهمی بيش حاصل نيست كه در آن در حال بازى كردن است؛
«فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ».
اما در اين بازى و اين «
خوض»، توهم و ظلمات هم، همين كه انسان توجه داشته باشد كه در حال بازى است، با هر عنوانى، خود بهترين مقدمه است براى رهايى او.
انسانى كه تمام زندگى اش را در اين «
خوض»، توهم و بازى مشغول است، اين گردشى كه او را به جايى نمیرساند، با همين توجه كه بفهمد در اينها هيچ حقيقى نيست و هرچه هست توهم و باطل و ظلمات است، بهترين ابزار براى اوست كه لحظاتى به آن حقيقت بینهايت توجه كند و چه بسا اين لحظات براى تمام عمرش كافی است...
ما در اين بازى كه میگرديم و توهمی بر توهم میافزاييم، همين كه متوجه باشيم و قواعد اين بازى را رعايت كنيم و آنها را ترك نكنيم، بهترين ابزار است براى لحظاتى تجربهى نجات. اين كه لحظهاى اندك بتوانيم حقيقت بىنهايت را، در درون خود ببينيم و با اين خورشيد كه فراتر از بيرون و درون است، گرم شويم و با نورش كه فراتر از آسمانها و زمين را روشن میكند و به ما كرامت، اقتدار و قدرت میدهد، نورانى گرديم، همين نور و گرما براى ما كافى است كه هرگز از يادش نبريم، حتى اگر همه عمر در ملاعبه و بازى، در حال گردش باشيم.
حقيقت يك چيز است؛ توجه به اينكه ما درحال بازى و فرو رفتن در ظلمات توهمیخود هستيم و حقيقت آن لحظهاى است كه انسان اين قدرت را بيابد كه به خورشيد توجه كند و اصول بازى را رعايت كند. هيچ كس هم از اين قاعده استثنا نيست.
كسى كه به توهم دل خوش میكند و حاضر نيست از آن دل بكند، يا انسانى كه توجه میكند اما قواعد را رعايت نمیكند، اين لحظات را هم تجربه نمیكند. اگر هم تجربه كند، متوجه آن نيست، اگر هم متوجه شد، چه بسا سبب شود در «
خوض» خود بيشتر بماند! چرا که لحظاتى اين حقيقت بینهايت را تجربه میکند و خمار اين تجربه در توهم خويش بيشتر فرو میرود، مگر اينكه توجه حقيقى كند.
وقتى فرد بازگشت، به شرط رعايت مقدمه و رعايت قواعد بازى، اين لحظاتى كه خورشيد بىنهايت، حقيقت و عينيت به او گرما بخشيده است، براى همه عمرش كافى است؛ حتى اگر سالها سرگردان باشد، هرگز اين آفتاب از يادش نمیرود و پيوسته در ميل بازگشت است و اين ميل او تا وقتى زنده است، به نتيجه میرسد و زنده میماند تا ميلش را به نتيجه رساند و در حدى به آفتاب توجه كند كه وقتى از اين دنيا برود، كوله بارش خالى نباشد.
#در_مكتب_علامه_طباطبايي
#زندگي_با_قرآن
#محمد_حسین_قدوسی
#مخاطبه
@Allaamehwisdom