▪️پاورقیِ «پست قبل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- سيد عليخان‌ مدنی شيرازی از اعلام‌ علماء تشيّع‌ و مفاخر شيعه‌ است‌ و كمتر كسی به‌ جامعيّت‌ وی يافت‌ می‌شود. وی از نوادگان‌ حضرت‌ سيد محمّد پسر حضرت‌ زيد شهيد می‌باشد. ترجمۀ احوال‌ او در بسياری از كتب‌ آمده‌ است‌. وی دارای غديريّه‌ای است‌ بسيار غرّاء كه‌ با سَفَرَت‌ اُميمةُ لَيلةَ النَّفْر كالبَدْر أو أبْهَي‌ من‌ الْبَدْرِ شروع‌ می‌شود. (علّامۀ امينی 42 بيت‌ از آن‌ را آورده‌ است‌ و در تعليقه‌ گويد: اين‌ ابيات‌ را از ديوان‌ خطّی او كه‌ بالغ‌ بر 61 بيت‌ می‌گردد، نقل‌ كرده‌ايم‌.) و حقّاً در سرودن‌ اين‌ شعر اعجاز كرده‌ است‌. ما احوال‌ وی را در اينجا به‌ طور خلاصه‌ از ج‌ 11، ص‌ 344 تا ص‌ 353 كه‌ علّامۀ امينی در «الغدير» ذكر نموده‌ است‌ می‌آوريم‌: تأليفات‌ او به‌ هجده‌ كتاب‌ بالغ‌ می‌گردد. وی در مدينۀ منوّره‌ شب‌ شنبه‌ 15 جمادی الاولی سنۀ 1052 متولّد شد و به‌ تحصيل‌ علم‌ پرداخت‌ تا آنكه‌ در سنۀ 1068 به‌ حيدرآباد هجرت‌ كرد و به‌ تأليف‌ كتاب‌ «سُلافة‌ العصر» در سنۀ 1081 شروع‌ نمود و چهل‌ و هشت‌ سال‌ در هند اقامت‌ كرد همان‌ طور كه‌ معاصر او در «نسمة‌ السّحر» ذكر نموده‌ است‌. او در حضانت‌ پدر طاهر و پاكش‌ بود تا اينكه‌ پدر در سنۀ 1082 ( شيخ‌ نوری در «مستدرک» سنۀ 1066 ضبط‌ نموده‌ است‌ و در آن‌ تصحيف‌ است‌.) رحلت‌ كرد و سيد علی به‌ شهر برهانپور نزد سلطان‌ اورنگ‌ زيب‌ انتقال‌ يافت‌ و وی او را سرلشگر بر يكهزار و سيصد سواره‌ نظام‌ كرد و به‌ او لقب‌ خان‌ داد و هنگامی كه‌ سلطان‌ به‌ شهر احمد نگر رفت‌ او را محافظ‌ و نگهبان‌ اورنگ‌ آباد نمود. و مدّتی در اينجا بماند و پس‌ از آن‌ سلطان‌ او را والی لاهور و توابعش‌ نمود و سپس‌ ولايت‌ ديوان‌ برهانپور به‌ او تفويض‌ شد، و چندين‌ سال‌ در آنجا منصب‌ زعامت‌ به‌ عهدۀ او بود. و در سنۀ 1114 در لشگر پادشاه‌ هند بود. و پس‌ از آن‌ استعفا داد و حجّ بيت‌الله‌ الحرام‌ را بجای آورد و مشهد حضرت‌ رضا عليه‌السلام را زيارت‌ نمود و در زمان‌ سلطان‌ حسين‌ صفوی در سنۀ 1117 وارد اصفهان‌ شد و چندين‌ سال‌ در آنجا اقامت‌ كرد و سپس‌ آنجا را ترک نموده‌ و به‌ سوی شيراز رهسپار شد و رحل‌ خود را در آنجا افكند در حالی كه‌ زعيم‌ و مدرّس‌ مفيدی بود. و در شهر ذوالقعدة‌الحرام‌ سنۀ 1120 رحلت‌ كرد و در حرم‌ شاه‌ چراغ‌ احمد بن‌ الامام‌ موسی بن‌ جعفر : در كنار جدّش‌ غياث‌الدّين‌ منصور صاحب‌ مدرسۀ منصوريّه‌ دفن‌ شد. او در مدح‌ امام‌ اميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام قصيده‌ای بيست‌ بيتي‌ سروده‌ است‌ كه‌ در ديوان‌ خطّی وی موجود و مطلعش‌ اين‌ است‌: أميرالمومنين‌ فَدتك‌ نفسي لنا من‌ شأنك‌ العجب‌ العجاب‌ و چون‌ از حجّ بيت‌الله‌ الحرام‌ مراجعت‌ كرد و با حجّاج‌ بيت‌الله‌ وارد نجف‌ اشرف‌ شد قصيده‌ای نغز و آبدار در مدح‌ اميرالمؤمنين‌ عليه‌السلام سرود كه‌ چند بيت‌ اوّل‌ در مدح‌ نجف‌ اشرف‌ است‌ و مجموعاً سی و هفت‌ بيت‌ می‌باشد و مطلعش‌ اين‌ است‌: يا صاح‌ هذا المشهد الأقدس قَرَّت‌ به‌ الأعين‌ و الأنفس‌ و تمام‌ اين‌ قصائد را در كتاب‌ «الغدير» حكايت‌ نموده‌ است‌. 2- كذا، و الصواب‌: مَدارِهُ. و المداره‌: جمع‌ المدره‌: السيّد و زعيم‌ القوم‌. 3- «رياض‌ السّالكين‌» طبع‌ رحلی سنگی سنۀ 1334، ص‌ 5. و طبع‌ حروفی جامعۀ مدرسين‌ قم‌، ج‌ 1، ص‌51. 🆔 @allame_tehrani