📝| حجیت سندی روایت «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» از نگاه شیخ اعظم 🔰استاد علی فرحانی 🔰مقرر: احسان چینی پرداز (@Ehsan1244) ◽️مرحوم شیخ ذیل مبحث معاطات به روایت «انما یحرم الکلام و یحلل الکلام» رسیده و بدون اینکه اشکال سندی به این روایت کنند به دلالت روایت میپردازند. این روایت مصادیق متعددی در ابواب مختلف فقهی (مانند کتاب الطلاق) دارد اما این روایت به صورت یک قاعده کلیه اهمیت زیادی پیدا میکند. ◽️شیخ اعظم چنین می فرمایند: و هو ما رواه ثقة الإسلام في باب «بيع ما ليس عنده»، و الشيخ في باب «النقد و النسيئة» عن ابن أبي عمير، عن يحيى بن الحجّاج، عن خالد بن الحجّاج - أو ابن نَجيح» ◽️از جهت سندی این روایت هم در تهذیب (تهذیب الاحکام. روایت 16216) آمده است و هم در کافی (دار الحدیث. ج 5 ص 201). در بعض نسخ کافی تعبیر به «یحی بن حجاج عن ابن نجیح» آمده است و در تهذیب تصریح شده است «یحی بن حجاج عن خالد بن حجاج» لذا در سند این روایت هیچ یک با تردید نقل نکرده اند بلکه هم در بعض نسخ کافی و هم در تهذیب سند بدون تردید ذکر شده است کما اینکه در وسائل الشیعه (حدیث 23114. ابواب عقود. حدیث چهارم) هم سند با تردید ذکر نشده است بلکه هر دو سند را بدون تردید ذکر کرده است اگرچه شیخ اعظم حینی که سند را ذکر می کنند آن را با تردید «أو ابن نجیح» ذکر می کنند. ◽️در صورتی که بخواهیم دو سند را تبدیل به یک سند کنیم این سوال به وجود می آید که شاید اشتباهی از ناحیه نساخین رخ داده است در این فضا باید بحث شود که سند اقدم همان ابن نجیح است یا خالد است که البته برخی (هدی الطالب. ج 1. ص 583) هم قائل اند که چون در نسخه ای از کافی «خالد» ذکر شده است معلوم میشود که سند همان خالد بوده است و برخی از نساخین کافی اشتباها «ابن نجیح» را نوشته اند لذا گفته شده است که در نسخ اولیه کافی هم «خالد» آمده است نه «ابن نجیج» و بعد از یک دوره ای در نسخ برداری ها «ابن نجیح» اضافه شده است ◽️لذا اگر کسی از این قرائن و نیز نزدیکی دلالت این دو سند احراز کند که یک روایت با یک سند است و در آن سند هم خالد ذکر شده است نه ابن نجیح و خالد بن حجاج را هم ثقه بداند دیگر هیچ مشکلی وجود ندارد اما اگر هم کسی وحدت سند را احراز نکند و شک داشته باشد باید گفت: ◽️ظاهر این است که از ابتدا تردیدی در سند نبوده است بلکه اگر قبول کنیم که از ابتدا در کافی، ابن نجیح نقل شده است و به اشتباه نساخین نبوده است، این دو، دو سند مستقل برای این روایت هستند کما اینکه کثیرما در ادله مواردی داریم که اسناد متعدد برای روایت واحد نقل شده است. ◽️از آنجا که شیخ طوسی متاخر از کلینی است و در نقل احادیث معمولا با دو واسطه از شیخ کلینی نقل حدیث میکند و روایاتی کثیری را در تهذیب و استبصار از مرحوم کلینی نقل می کند لذا این سوال به وجود می آید که آیا این حدیث هم از احادیثی است که سند شیخ طوسی به شیخ کلینی بازگشت میکند یا نه؟ ◽️در جواب باید گفت از آنجا که شیخ طوسی خودش فارغ از شیخ صدوق و شیخ کلینی، سند و طریق مستقل به سمت صاحبان اصول اربعمائه دارد کما اینکه در مشیخه تهذیب هم فرموده است (شیخ طوسی در مشیخه سندش خودش را تا صاحبان اصول نقل میکند و در متن حدیث سند را به امام معصوم متصل میکند)، در اینجا هم این حدیث را از طریق شیخ کلینی نقل نکرده است بلکه آن را از اصلِ حسین بن سعید اهوازی نقل کرده است و سند شیخ طوسی هم به حسین بن سعید کاملا معتبر است. ◽️سند شیخ طوسی چنین است «محمد بن حسن باسناده الی حسین بن سعید عن ابن ابی عمیر عن یحی بن حجاج عن خالد بن حجاج» ◽️لذا حتی اگر قبول کنیم که مرحوم کلینی از ابتدا سند روایت را از ابن نجیح نقل کرده است باز هم مشکلی پیش نمی آید زیرا سند شیخ طوسی به ابن نجیح ارتباطی ندارد. ◽️لذا شیخ اعظم هم که حین نقل حدیث سندش را با «أو» تردید بیان کردند جمع بین دو طریق کرده اند و الا این تردید در سند خود احادیث توسط محدثین نیامده است و همانطور که گذشت با فرض اینکه احراز نکنیم که ابن نجیح اشتباها اضافه شده است باید گفت یک روایت با دو سند است که هر یک حجت شوند برای حجیت صدوری این روایت کفایت میکند. ◽️برخی همچون آقای مروج (هدی الطالب. ج 1. ص 584) می فرمایند سند کافی معتبر نیست اما سند شیخ طوسی معتبر است یعنی سندی که در آن خالد بن حجاج است معتبر است اما سند ابن نجیح معتبر نیست زیرا ابن نجیح را مجهول دانسته اند (یعنی اساسا اسمی از او در کتب رجال نیامده است) ◽️جالب این است که آیت الله تبریزی (ارشاد الطالب. جلد 2. ص 384) می فرمایند روایت با هر دو سند، توثیق نمیشود یعنی روایت با هر دو سند، ضعیف است. این هم ناظر به خالد بن حجاج است یعنی ایشان خالد بن حجاج را هم قابل توثیق نمی دانند. ◽️مستمسک این نظر آیت الله تبریزی: ◽️شیخ طوسی در کتاب رجال خود، اسم خالد بن حجاج را آورده است اما توثیق نکرده است و از آن عبور کرده است یعنی مهمل است. برقی هم در رجال خود نام او را در اصحاب امام صادق علیه السلام ذکر کرده است اما توثیق نکرده است. مضاف به اینکه درنگاه ایشان شهرت نمی تواند منجبر ضعف سندی روایت باشد. ◽️مستمسک اقای مروج: ◽️نجاشی اگرچه جداگانه خالد بن حجاج را بررسی نکرده است اما در کتاب رجال خود ذیل اسم «یحی بن حجاج» تعبیر کرده است «یحی بن حجاج بغدادی ثقة و اخوه خالد» (نجاشی. باب یاء. ص 445) ◽️هدی الطالب (جلد اول ص 583) در توضیح این عبارت گفته است «و اخوه خالد» یعنی «و اخوه خالد ایضا ثقه» پس شیخ طوسی خالد بن حجاج را مهمل رها کرده است اما نجاشی تصریح کرده لذا به تصریح نجاشی اخذ میشود و به این شکل سند روایت تصحیح میشود. 💢یلاحظ علیه: ◽️این در حالی است که «و اخوه خالد» ممکن است نسب شناسی او باشد و نه اینکه توثیق خالد بن حجاج باشد. و این معنا هم مناسب با کتب رجالی است که در صدد توضیح و شرح حال افراد هستند و این دأب هم که منسوبین به شخص را در کتب رجال نام ببرند وجود دارد. پس این مستمسک آقای مروج نمی تواند ادعای مرحوم آیت الله تبریزی را ابطال کند. ◽️حال باید گفت حقیقت این است که سبک شیخ مبتنی بر می تواند هم رجال حدیث و هم اصل سند حدیث را حجت کند. توضیح اینکه: 1⃣حتی اگر روایت مرسله هم باشد چون از ابتدا مورد فتاوی اقدمین از فقهاء بوده است قوت سندی پیدا میکند. همانطور که علامه حلی در مستند الشیعه نقل میکند از زمان ابن عقیل و ابن جنید در ابواب مختلف مورد فتوا بوده است و حتی فتاوی ابن عقیل و ابن جنید که از اقدمین هستند بعضا مستند به این روایت بوده است. 2⃣مضاف به اینکه این روایت در ادامه تاریخ فقه شیعه نیز مورد تمسک فقهاء بوده است: یکی از مهمترین کتب قواعد فقهیه کتاب «العناوین الفقهیه» نوشته میرزا ابوالفتاح نراقی (از شاگردان بزرگ سید بحر العلوم) حینی که روایت را توضیح میدهد (العناوین الفقهیه. ج 2. ص 87) تصریح می کند که «المناقشه سندا مرفوعة بالانجبار» یعنی ایشان هم این چنین نشان میدهند که روایت از جهت سندی توثیق نمیشود اما انجبار با شهرت دارد. 3⃣ثالثا مستند الشیعه محقق نراقی (مستند الشیعه. ج 14. ص 256) این روایت را معتبر میداند و تعبیر میکند «کالصحیح» 4⃣رابعا ملامحمد تقی مجلسی هم در شرح من لایحضره الفقیه (روضه المتقین. ج 7. ص 240) می فرمایند «فی الحسن کالصحیح». 💢علت تعبیر به «حسنه» در عبارت ایشان به این خاطر است که ایشان «ابراهیم بن هاشم» ثقه نمی داند لذا حدیث رفع را هم به خاطر ایشان، حسنه می داند. پش این نشان میدهد که ملامحمدتقی هم سند این روایت را «ابن نجیح» ندیده است بلکه سند را همان سند «خالد بن حجاج» دیده است و نیز خالد بن حجاج را ثقه می داند و از ناحی او اشکالی نمیگیرد. با این توضیح این تعبیر از ملامحمد تقی مجلسی حتی سند مرحوم کلینی از این روایت را هم تصحیح میکند. 💢حال باید گفت: ◽️خود عبارت نجاشی که نقل اش گذشت در مورد خالد بن حجاج ادامه دارد به این صورت که وقتی نقل میکند «یحی بن حجاج کرخی بغدادی ثقةٌ و أخوه خالد» بعد خودش را به اصل خالد نقل میکند « عن ابی عبد الله علیه السلام اخبارنا محمد بن علی قال حدثنا ابوالقاسم ... قال حدثنا یحی بن الحجاج بکتابه» (نجاشی. باب یاء. ص 445. شماره 1204) ◽️مضاف به اینکه دأب نجاشی و کشی این است که وقتی از صاحبان اصول نقل می کنند تعبیر به «ثقه» نمی کنند بلکه مثلا تعبیر میکند «له کتابٌ رواه فلانی و فلانی ....» در اینجا نیز سندی که برای رسیدن به اصل نقل میکند از خالد بن حجاج عبور میکند که این تعبیر در نزد آنها قائم مقام توثیق است چه اینکه صاحبان اصول اربعمائه جزء اکبار فقهاء همان دوره بوده اند. ◽️این توثیق فراتر از توثیقات عادی است زیرا در توثیقات عادی ممکن است برخی به علم رجال اشکال کنند که این توثیق و جرح ها عن حدس اند نه عن حس زیرا فاصله به ائمه رجال تا رواتی که توثیق و جرح می کنند بعضا 100 تا 200 سال است لذا خبر آنها از آن راوی یک خبر عن حدس است اما فارغ از صحت و سقم اشکال، این اشکال به هر حال به توثیق فوق از جانب نجاشی نسبت به خالد بن حجاج وارد نمیشود. ◽️البته به خلاف آنچه آقای مروج گفتند صرف «اخوه خالد» توثیق خالد را نتیجه نمیدهد بلکه ادامه اش که نسبت به امام معصوم میدهد و میگوید «روی عن ابی عبدالله» و نیز «له کتاب» یعنی صاحب اصلی از اصول اربع مائه است، اعتبار این روایت را نشان میدهد. ◽️مضاف به اینکه در برخی از روایات «عبد الله بن مُسکان» که از اصحاب اجماع است مستقیما از خالد بن حجاج نقل حدیث می کند (وسائل الشیعه. جلد18. ص 314) و با هر دو قرائت از اصحاب اجماع (یعنی چه بگوییم که «اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عن هولاء» به این معنا باشد که تنها شخصی که بلاواسطه از او نقل میکند ثقه باشد چه بگوییم که معنایش این است که کل سند تا امام معصوم حجت شود) خالد بن حجاج توثیق میشود. ◽️مضاف به اینکه اگر قاعده اصحاب اجماع را به این معنا بدانیم که سند حدیث را تا امام معصوم توثیق میکند ابن ابی عمیر هم که در سند روایت محل بحث از خالد نقل حدیث میکند موجب توثیق خالد میشود. ◽️سادسا خالد بن حجاج چند شاگرد اصلی داشته است یکی یحی بن حجاج است و یکی هم محمد بن حکیم است و...از این شاگردان هم صفوان بن یحی نقل حدیث کرده است (الكافي ط - الإسلامية، ج‏3، ص: 522) و هم ابن ابی عمیر بسیار حدیث از آنها نقل کرده است (الكافي ط - الإسلامية، ج 5، ص: 187) این یعنی اصحاب اجماع روایت شاگردان او را پذیرفته و روایات خالد را تلقی به قبول کرده اند. ❇️فتحصل این روایت قابل فتوا است و سندا هیچ مشکلی ندارد لذا شیخ هم اشکال سندی نکرده و متعرض جنبه دلالی آن میشود. @almorsalaat