: زوائد علم اصول 🔰بر اساس دروس استاد علی فرحانی ✍مقرر : احسان چینی پرداز 🔸مقدمه : مهمترین مولفه در تشخیص زوائد یک علم ، شناخت صحیح از آن علم و به آن است ؛ به نحوی که اگر نوع دید به علم صحیح نباشد نتیجتا جای بسیاری از مسائل پرثمر و بی ثمر عوض خواهد شد؛ که البته این خطری است نه چندان کوچک! به طور کلی دو دیدگاه در علم اصول وجود دارد که یکی صحیح و دیگری غلط است؛ و متاسفانه برخی از قضاوت ها در مورد ناکارآمدی برخی مسائل آن به خاطر خلط بین این دو نوع نگرش می باشد! 🔸علم یا آلی است یا اصالی؛ علم اصالی به علمی گفته می شود که برای هر آن ثمره عینی و مطلوب وجود دارد، به نحوی که هیچ گزاره ای از آن وابسته به گزاره دیگر نیست. در مقابل؛ علم آلی به علمی گفته می شود که غرض علم بر آن بار می شود به شکلی که دخالت مسائل در غایت آن علم است. در این علم رابطه بین غایت علم و مسائل آن، رابطه کل و جزء است و برای تحقق آن کل باید مجتمع شوند و الا اگر یکی از این اجزاء طرد شود غرض علم حاصل نخواهد شد. مثلا در علم پزشکی به عنوان یک علم اصالی بر تک گزاره ای مانند: "آموکسی سیلین همچون آزیترومایسین برای عفونت غدد لنفاوی مفید است" ، اثر مطلوب بار می شود به نحوی که حتی اگر طبیب هیچ اطلاعی نسبت به داروهای دیگر نداشته باشد و به همین اطلاعات اکتفا کند؛ در حد همین دارایی قدرت طبابت دارد و هرچه اطلاعات او نسبت به آن بالاتر رود قدرت طبابتش هم بیشتر خواهد شد. با اینکه چنین فرایندی در مهندسی به عنوان یک علم آلی وجود ندارد. 🔸با توجه به این توضیح تفاوت علم آلی و اصالی یک است که خلط این دو ثمرات بدی در علم به دنبال خود خواهد داشت. اما از آنجا که علم اصول یک ؛ نباید از آن انتظار یک علم اصالی را داشت که البته عدم التفات به این تفکیک موجب شده تا با منظر علم اصالی نسبت به زیادت و عدم زیادت مسائل این علم قضاوت شود که البته چنین قضاوتی ناصواب است. ✅اما نگرش صحیح این است که علم اصول علمی آلی است و نه اصالی؛ در نتیجه نباید انتظار داشت که هر تک مساله آن ثمره عینی در فقه و استنباط داشته باشد بلکه همانطور که گفته شد در علم آلی، مسائل دخالت در غایت علم دارند. 🔸برخی مسائل یک علم (معقول) و دخالت برخی دیگر، دخالتی روبنایی( محسوس) می باشد. یعنی درست است که وقتی در عالم فقه و فضای استنباط داخل می شویم؛ مسائل روبنایی و محسوس خودنمایی می کنند اما بدون وجود مسائل زیربنایی، این علم همچون ماشینی خواهد بود که به خاطر نبود قطعه یا قطعات داخلی آن، امکان حرکت نداشته و هرگز ما را به مقصود نخواهد رساند. لذا در تفکیک بین زائد و یا غیر زائد بودن مسائلی که همه یا محققینی اتفاق بر زائد بودنشان دارند همچون مقدمه واجب و یا مبحث مشتق و ... ؛ دخالت تمام مسائل در غایت این علم آن هم اعم از اینکه دخالت محسوس باشد یا غیر محسوس، می باشد. و در نتیجه چنین تفکیکی در این به نام علم اصول با نگاه صحیح که همان آلیت علم است جز به دست یک و صورت نخواهد گرفت. 🔸فتحصل: ادعای اینکه علم متورم شده به این معنی که بسیاری از مسائل اش سودی ندارد و .... این قبیل بیانات و ادعاء ها به راحتی قابل پذیرش نمی باشد و ملاک در صحت یا عدم صحت آنها همان منظر صحیح است. 🔸علاوه بر این؛ چنین ادعائی از لحاظ ملاکات جامعه شناسانه هم به راحتی قابل قبول نیست چرا که سالیان متمادی از می گذرد و تا به حال هزاران متفکر در این عرصه پا به میدان نهاده و اظهار نظر کرده اند و با این حال هیچ کدام ادعای زائد بودن برخی از مسائلی که امروز زائد شمرده می شوند را نداشته اند، حال چطور ما به راحتی ادعای زیادت مسائل یا احیانا ناکارآمدی علم اصول را داریم⁉️ ⛔️البته : مقصود از طرح این نگاه این نیست که علم اصول کنونی زوائدی ندارد؛ بلکه مراد این است که با نگرش صحیح به علم، باید در مورد زیادت مسائل آن قضاوتی شود و الا قضاوت، قضاوتی ناصواب خواهد بود. @fater290