﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_لوط(ع)
#قسمت_هشتم
گفتگوى مأموران عذاب با حضرت لوط عليهالسلام
سرانجام مأموران عذاب به صورت بشر، از حضور ابراهيم خارج شده و به حضور لوط وارد شدند، لوط جوانان زيبايى را ديد و در اين موقع مشغول آبيارى زراعتش بود، به آنها گفت: شما كيستيد؟
آنها گفتند: ما مسافر راه هستيم امشب مايليم مهمان تو باشيم.
لوط، با توجه به قوم منحرف و زشتكارش از يك سو، و ورود جوانان زيبا از سوى ديگر، در فشار روحى قرار گرفت، كه چه كند، اگر اين جوانان را مهمان كند ترس آبروريزى است، اين فكر چنان او را ناراحت كرد كه به خود گفت:
هذا يَومٌ عَصيبٌ؛ امروز روز سخت و وحشتناكى است.(286)
اما لوط مهمان نواز چارهاى جز اين نداشت كه مهمانان را به خانه خود ببرد، آنها را به سوى خانهاش راهنمايى كرد ولى براى اين كه آنها را از ماجرا با خبر كرده باشد، در وسط راه چند بار به آنها گفت: اين شهر مردم زشتكار و منحرفى دارد، تا اگر ميهمانها توانايى مقابله دارند، حساب كار خود را كرده باشند.
در بعضى از روايات آمده: لوط آن قدر مهمانهاى خود را معطل كرد تا شب فرا رسيد، شايد در تاريكى دور از چشم آن قوم شرور و آلوده بتواند با حفظ آبرو از آنان پذيرايى كند.(287)
به هر حال مهمانان وارد خانه لوط شدند، همسر لوط بر پشت بام رفت و آتش روشن كرد، قوم شرور فهميدند كه امشب در خانه لوط چند نفر به مهمانى آمدهاند و از هر سو به سرعت به سوى خانه لوط عليهالسلام هجوم آوردند.(288)
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تخصصی تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉
@amozeshtajvidhefzquran👈