💠زمان در فلسفه فرض کنید قلمی هست که به محض اینکه نوک آن روی صفحه جابجا می شود اثر آن محو میگردد و کسی با این قلم بر روی صفحه شفافی از نقطه A به B خطی رسم میکند و شما از پشت صفحه در حال دیدن آن هستید آیا در این مثال میتوان انکار کرد که خطی رسم شده است؟ خیر. آیا در حین ترسیم خط یا پس از آن در صفحه مفروض امتداد و خطی مشاهده می شود؟ خیر قبل از شروع ترسیم و پس از آن چیزی مشاهده نمی شود و در حین ترسیم همواره فقط یک نقطه قابل رؤیت است که گویا در حال لغزیدن از A به B است اما در حقیقت چنین نیست بلکه در هر آنی، نقطه ای را میبینیم غیر از نقطه ای که قبل یا بعد از این آن میبینیم منتها چون این نقاط از هر جهت شبیه هماند و به طور پیوسته یکی محو و دیگری رسم میشود قابل تمیز نیستند و به نظر میرسد که یک نقطه هست که از A بهB می لغزد در این مثال بی تردید خطی رسم شده اما نه مانند سایر خطوط که کل آنها یکباره موجود است بلکه به این نحو که در هر آنی مقعطی فرضی یعنی نقطه ای از آن موجود است. زمان نیز مانند چنین خطی است با این تفاوت که اجزاء فرضی زمان ذاتاً ممکن نیست با هم موجود باشند ولی اجزاء فرضی خط مفروض چنین نیستند بلکه به سبب امری ،خارجی که همان جوهری است که خط با آن رسم میشود چنین اند. در هرحال چنانکه نه خود این خط یکباره موجود است و نه حتی پاره بسیار کوچکی از آن و ما در هر آنی فقط نقطه ای - مقطعی از آن را میبینیم. همچنین نه کل زمان یکباره موجود است و نه حتی هیچ یک از اجزای فرضی بسیار کوچک آن؛ بلکه ممکن نیست چنین باشند و ما بالفعل فقط با حال که مقطعی فرضی از زمان است سر و کار داریم. 📚درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ج1،ص ۲۶۹