سروده استاد که در پایان سخنرانی در همایش "مسئله شر" ارائه دادند: گاهی سخن کارآمدی هرگز ندارد معنا اگر پیوسته از بالا ببارد گاهی نگاهی خسته و پشتی خمیده گویاترین توصیف از داغ رسیده گاهی سخن با اشک بهتر گردد ابراز چون صادقانه می‌چکد از چشمه راز گاهی غمی داری درون سینه پنهان چون زلزله، چون سیل، چون غوغای طوفان لبخند تلخت بدتر از صد آه سرد است اندر خوشی‌هایت، رد رنج است و درد است بین تو و مردم بوَد انگار دیوار تنها خدا حال تو را می‌فهمد انگار بیگانه می‌گردند باتو دشمن و دوست گویا که تنها با خدا حال تو نیکوست سرگشته می‌آیی در آغوشش چو کودک گویی: عجب، این بود مادر؟ دیدم اینک این لحظه کوتاه شیرین، گنج دهر است پوشیده اندر لایه‌های رنج دهر است آری، خدا نزدیک و ما دوریم و مهجور می‌سوزد این دوری، به رنج، آن نور مستور @aqlemonavar