✳️ زیبانگری و عیبپوشی که مؤلفهی اصلی هنر زندگی نزد حافظ
❇️ زاهدان، به گناهان و کمکاریهای دیگران، نظری عتابآلود دارند و همین سببِ عبوسی و تُرشرویی آنان است.
◀️ زیبانگری و عیبپوشی که مؤلفهی اصلی هنر زندگی نزد
#حافظ است، به خوشخویی، خوشرویی، پذیرش و مدارا میانجامد. درست نقطهی مقابلِ «عبوسِ زهد» و «پشیمنهپوشِ تُندخو». عیببینی از نظر حافظ، عاملِ تُرشرویی و سختگیری است.
◀️ پیرِ مغان، چرا اینهمه مهربان و خوشخوی است؟ چون عیبپوش و زیبابین است:
نیکی پیرِ مغان بین که چو ما بَدمستان
هر چه کردیم به چشمِ کرمش زیبا بود
همین زیبانگری و عیبپوشی است که سبب شده پیر خرابات، لطف مُدام داشته باشد:
بندهی پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست
◀️ شیخ و زاهد، هر وقت عیب و گناهی ببینند، لطفشان رنگ میبازد، اما پیر خرابات، به سببِ عیبپوشی، همواره مهربان است.
توصیه به عیبپوشی، عمدتاً ناظر به روابط انسانی است. عیبپوشی و زیبابینی میتواند زمینهسازِ عشق و دوستی باشد:
منم که شهرهی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
◀️ بد دیدن، دیدهآلودن است. آلوده شدن است. وقتی چشمِ عیببین داشته باشیم، از دوست داشتن دیگران، باز میمانیم.
◀️ به نظر میرسد برآمده از این نگاه زیبابین و خطاپوش است که پیرِ حافظ میگوید هیچ کم و کاستی در عالَم خلقت ندیده:
پیرِ ما گفت خطا بر قلمِ صُنع نرفت
آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشش باد
او والیانی را میپسندد که «خطابخشِ جرمپوش» و یا «جُرمبخشِ عیب پوش» هستند.
◀️ توصیه به عیبپوشی، مبتنی بر کتمان واقعیتهای تلخ و ناراستیهای موجود نیست، بلکه ناشی از «ارادهی به زیبا دیدن» است.
حافظ میداند که جهانِ «فرهادکُش»، «پیر است و بیبُنیاد» و از این بیبنیادی و عاشقکُشی، فریاد هم میکشد؛ اما همچنان توصیه میکند که به رغمِ این بیدادها «با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام».
دلت اگر چه خونین است، اما بخند، عیبپوشی کن، و از یاد مَبَر: دمی با غم به سر بُردن، جهان یکسر نمیارزد.
❇️ صدیق قطبی
@arayehha