🌹 ای دستِ از آستین برآمده پیش از این محکم بگیر زیر سرت را به آستین وقتی به قلب من بزنی، تندتر بزن بشکن بکوب مطربِ موزونِ نازنین بردار ابر دو ابروی ماه را مانند شیشه برق بینداز بر جبین یک لحظه با توقف عالم نفس بگیر بنشان غبار باد و بلندم کن از زمین ای دستبرد رهزن زلف تو پر طلا ای حلقه گشته پنجه به موی تو بی نگین دروازه در سکوت گشودند و الفرار مژگان مگر به هم زدی ای فتنه آفرین این سر، سرِ من است، مهیای اشتباه آن لب، لب تو بود سنا برقِ آتشین بر نکته‌های ریز خودش خط کشید لب روی سر از صدای خودش پا گذاشت مین امید من به آب رخ هفت رنگ کیست! این کیست اینکه نیست امیدم به غیر از این دلواپس غنائم ناقابل‌ات نباش بنگر به دشمنم که چه زیباست روی زمین این از یسار تاخته وقتی زدم به چپ این راست پنجه تا بدرد لشکر از یمین دود از نفس برآورد امروز این کَهَر آتش گشوده روی دو میدان به مَنخَرین ما پوزه‌های خونی و ناکام و تشنه را خشکانده مثل جوهرِ کفران مسلمین بنگر به آن سواره‌ی زیبای بی‌نقاب اما خدا نکرده نه با چشم آن و این دنبال جای پای که افتاده آفتاب او را هدف گرفته کما ندارم از کمین گویی اگر به باد نپیمودم این چنین با نقش پرده‌های جهان می‌کشم کنار یک برگِ فاتح دل اگر خورده بر زمین @ashareamirhosienhedayati