. الهی یا الهی بی نوایم به لب نام تو گردیده نوایم منم عبد سیه روی و تو مولا تو هستی بی نیاز و من گدایم کریمی و رئوفی و غفوری گذشتی بارها از هر خطایم گنه کردم گناهم را ندیدی نمی‌دانم کجا رفته حیایم تو ناز عبد آلوده کشیدی به جای آنکه من سویت بیایم من از غفلت ز کویت دور گشتم ولی تو از کرم کردی صدایم جدا گشتن ز تو عین ضرر بود مکن از درگهت دیگر جدایم اگر میخواستی من را نبخشی چرا بردی به سوی کربلایم گنهکارم ولی از در مرانم که گریان یتیم مجتبایم صدا زد ای عمو از ره بیا و تماشا کن به زیر دست و پایم ✍ .