🇮🇷✨✨🇮🇷🇮🇷✨✨🇮🇷 🌴رمان آموزنده، بصیرتی و امنیتی 🌴قسمت ۳۲ غروب رفتم خیاطی سپیده,اووه اوووه عجب بزرگ بودهاا سپیده رادیدم وگفتم: _دختر ,میدونستم کارت عالیه,اما نمیدونستم مملکتت اینقده بزرررگه . سپیده: _باخنده گفت ,ازاول اینجور نبود با کمکهای انجمن توسعه اش دادم. راستش مدلهای لباسهایی که برای نمایش گذاشته بود جوان پسند👉 وخیلی فریبنده👉 اما کلا و بود.. سپیده روکرد به من وگفت: _نگاه کن هرمدلی پسندیدی ,مهمون من, خودم برات رویه پارچه ی زیبا درمیارم و تقدیم میکنم. گفتم: _ممنون سپیده جان,طرحات خیلی قشنگن اما باسلیقه ی من جور نیستن. اخه اینا رانگاه میکنم ,فکر میکنم نکنه تو خیاط خونه ای در لندن اومدم سپیده: _دختر خوب ,وقتشه تو هم به روز باشی, تاکی این مدلهای و را استفاده میکنی؟. من: _مدلهای لباسم اتفاقا به روزه منتها چون یه دختر هستم پوشیده است , تا از گزند گرگهای آدم نما درامان باشم , و هرکس و ناکسی با چشماشون به بدنم , ناخنک نزنن ,عزیزززم. سپیده سرش را آورد کنارگوشم وگفت: _تمام مدلها مال اونور آب هستند ,انجمن برام فرستاده, جوانها هم خیلی ازشون استقبال کرده اند ,میبینی چقد سرم شلوغه... خیلی متاثرشدم ,😞 ببین این نامردهای خبیث تاکجا پیش رفتند که ما حتی تو پوششمون هم پیش میریم. به سپیده گفتم , _حالا ازاینا بگذریم ,چون از هم جدامون کردن خیلی دوست داشتم بدونم توکلاس شما چی گفتن؟؟ سپیده خندیدوگفت: _وای دختر توچقد حال داری هااا,چی گفتن یه مشت حرف که من ازشون هیچی نفهمیدم, فقط برام جالب بودن خخخخ. گفتم: _عجببب,پس نفهمیدی وبراتم جالب بودن ؟! یکیشون را که خیلی برات جالب بود، بگو ببینم؟ سپیده: _اهان یکی که خیلی توذهنم مونده بود اینه....استاد میگفت.... چرا شما برای امام حسین ع گریه میکنید درحالی که میدونید امام حسین علیه‌السلام با شهادتش پیروز شده ,بعدشم تو دین اومده ضرر زدن به بدن حرامه,وشما باگریه برحسین ع,دارین اعصابتون راخورد وچشماتون را ازبین میبرید پس ازاین دست کارها نکنید و رو کرد به من: _هما خیلی جالب بود نه؟؟اگه به عمق مطلب فکر کنی، میبینی راست میگن؟ وااای چقد اینا خبیثند ,،،،،، مطالبی که برای سپیده واون گروه گفته بودند دقیقا مطالبی بود که برای مامیگفتند. به سپیده گفتم: _چند روز پیش تو یک سایت میخوندم تو دل اروپا برای اینکه مردم دچار افسردگی نشن یه جا درست کردند که مردم هفته ای یکبار میرن اونجا و بالاجبار گریه میکنن ,آخه دانشمندا کشف کردن با گریه ,نیروهای منفی خارج میشوند ویکجور سرزندگی وشادی به آدم رو میاره.حالا ما تو مذهب سراسر نورمان برای امام حسین ع گریه میکنیم واین گریه مثل اروپاییها از روی اجبار نیست,ازروی عشق به خداست چون حسین ع رانوری از انوار خدا میدونیم وخون حسین علیه‌السلام ,خون خداست پس باگریه ی برای ارباب هم ارادتمون رابه خدا ثابت میکنیم هم ازعشق حسین ع ,عشق میکنیم, هم بهشت رابرای خودم میخریم وازهمه مهمتر افسردگی نمیگیریم سپیده ازتوضیحات من تعجب کردگفت :_اره به خدا توراست میگی من چقد خنگم که زود وبدون آگاهی حرف بقیه را میپذیرم. از سپیده خداحافظی کردم ودرحالیکه هزاران فکر در مغزم جولان میداد سوار ماشین شدم... 🌴ادامه دارد... ❌خواندن این رمان برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشود..... ✨ نویسنده؛ طاهره سادات حسینی 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷✨🇮🇷