.
حسنا نمیخواد به عقد پسرداییش در بیاد ، برای همین دست به دامن سید مرتضی که روحانی جَوون و عاقدشون هست میشه، سید مرتضی هم برای اینکه مجلس عقد به هم بخوره تصمیم میگیره استکان چای رو بریزه روی پای خودش اما سینی چای بر میگرده و .... 😱🤦♀😳
https://eitaa.com/joinchat/1517945380Cadc3746cac#کانالِ_احسن_الحالِ_من#رمان_راننده_شخصی
لنگه این رمان پیدا نمیشههه😎🙉
نخونی از دستت رفته ،نگی که نگفتم 😋😊