ما سی غلامیم که آنچه را در آن سه سال بر ما رفت مرور می‌کنیم. هر کدام از ما آنچه را دیده به دیگران بازمی‌گوید. شما هم بشنوید و بر ما قضاوت کنید یا لااقل دعایمان کنید تا از دوزخ رهایی یابیم. دوزخی که حاصل عمل بی‌نتیجه‌ی ماست. - من مامور رفتن به مدینه بودم. - من میان هزاران کاتب نیشابوری بودم. - من نزدیک اولین صاحب منصبی بودم که چکمه‌هایش را برید. - من هنگام نماز باران کنارش بودم. - من... [ @asraneh313 ]