برای شارژ دوربین کنار وانتی ایستادیم. مردی در میان تارهای سیم که مثل تار عنکبوت شده بود منتظر خدمت‌رسانی بود. او با روی خوش و آرامش، به ترتیب وسایل برقی زوار را شارژ می‌کرد. اندکی منتظر ایستادیم کیف‌های متحدالشکل لبنانی‌ها توجهم را جلب کرد. اینجا عاشقان اباعبدالله الحسین علیه‌السلام از ترکیه، فرانسه، انگلیس و آمریکا و... آمده بودند و پرچم‌های نصب شده به کوله‌پشتی‌شان ملیت آن‌ها را نشان می‌داد. برخی از ایرانیان نیز با پرچم کشور ایران حرکت می‌کردند. تصاویری که اینجا پیش چشمانمان نقش می‌بست رنگین‌کمان زیبایی از رنگ‌های مختلف تصویر کرده بود. بعضی وقت‌ها زنگ تفریح هم داشتیم مثلا کنار جاده چند گاو و شتر کنار موکب کناری منتظر ذبح بودند، اما برخی کنار بچه شتری می‌ایستادند و عکس سلفی می‌گرفتند! بره ی کوچکی از میان جمعیت به حالت دو حرکت می‌کرد. مرد هیکلی سیاه چهره ای، بره کوچک سفیدی را روی دوشش گذاشته بود و صحنه سیاه و سفید جالبی را رقم زده بود! به‌هنگام اذان، گویا سیل جمعیت پشت سدی می‌ایستاد و همه برای ادای نماز به سمت موکب‌ها سرازیر می شدند. بعد از اقامه نماز هم غذاها پخش می‌شد. غذاهای رنگارنگ و متنوع عربی که اسم برخی از آنها را نمی‌دانستیم، حلاجی یا همان قیمه ایرانی به سبک عراقی، خوراک گوشت روی برنج، خورش بامیه، ماهی کباب و...مهم نبود چه میخوریم فقط برای رفع گرسنگی می ایستادیم. روز دوم کم کم رو به پایان بود باید چند عمود را طی می‌کردیم و برای استراحت توقف! ✍️ ➖➖➖➖➖➖ @astanehmehr