#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
خدا جلوه دارد به پیشانی تو
فدای مناجات پنهانی تو
شبِ روشنِ کوچه های مدینه است
پُر از ریسه های چراغانی تو
به لب آوَرَد جان داوودها را
نوای تو اَلحانِ قرآنی تو
تو بر کوهسارِ معارف نشستی
زمین تشنه ی دست بارانی تو
حسینیه ای سفره دارد حسینی
که هر شب بود شام مهمانی تو
فراوانی از تو/ سلیمانی از تو
مسلمانی از تو/ ادب دانی از تو
دعاهای روحانی از تو
به کعبه رجزخوانی از تو
احادیث طوفانی از تو
روایات نورانی از تو
عنایات سبحانی از تو
نَفَسهای رحمانی از تو
علی گویی از تو/ علی خوانی از تو
دلِ ما و دربارِ سلطانی از تو
چه خوش سرفرازی، چه خوش سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
--
طلوع شکوهت برایت ندارد
کَرَم خانه ی تو نهایت ندارد
به جایی که یوسف دریده گریبان
دل ما نیازی به غارت ندارد
از این محشری که به پا کرده پیداست
که رنگی به پیشت قیامت ندارد
و نادِ علی دارد از تو حکایت
بدون تو عطری محبّت ندارد
به چشم تو غیرت/ به تیغ تو صولت
به نامت صلابت/ به دامن سخاوت
به بازوت قدرت/ به پای تو همت
به دستت کرامت/ پُری از رشادت
شهادت سعادت/بصیرت/ مَهابت
فتوّت/مروّت/به میدان مسلّط/ رجزها مُسَمَّط
که از برق چشمت همه غرق حیرت
تو از آل عصمت/ تو از بیت عترت
تو قامت قیامت/علی در هدایت
علی در عنايت/ علی در قداست
علی در مهارت
چنان سرفرازی، چنان سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
--
زتیغت سپاهی دلاور بریزد
زِ تو یال و کوپال کافر بریزد
میان زمستان هم از دیدن تو
عرق از سرو روی لشکر بریزد
علی هستی و گر علی را بخوانی
فقط در نه،دیوار خیبر بریزد
از این هیبت چشمهایت بکاهُ
نگاهی نما ترس قنبر بریزد
علی گفت هنگام صفین برگرد
ز خشمت دلِ مالک اشتر بریزد
اگر پرده ریزد/مکرر بریزد
نه پر، سر بریزد
سراسربریزد/ستمگر بریزد
به هم اول،آخر بریزد
به گاهی/ سپاهی / چو کاهی
به راهی/ ز شاهی
چو حیدر بریزد
عجب سر فرازی، عجب سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
--
من از جنس شبهای پر التهابم
که در بند گیسوی پُر پیچ و تابم
اگر بر حریم حرم مُستجیرم
فقط با نگاه شما مستجابم
من و لطف باب الحوائج همین بس
بگو با تو باشد حساب و کتابم
دعا کن حرم آیم و بر نگردم
که این عشق کردست خانه خرابم
خراب خرابم/خراب جوابم
تویی انتخابم/ که عالیجنابم
غم بی حسابم/ ز داغت کبابم
و مشکت عذابم/ به یاد ربابم
پُراز آب آبم/ که میگفت زینب
چه شد با رکابم
کجایی سحابم/کجایی نقابم
دل زینبیه شده قرص با تو
که در سایه ی بیرق آفتابم
به نِی سر فرازی، به نِی سر به زیری
امیری حسین و نعم الامیری
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________