#مسافر_بهشت ❤️
ازدواج و فرزندی که فقط چند روز طعم پدر داشتن را چشید
بالاخره یکبار که مصطفی به مرخصی آمده بود، مادر به آرزویی برای مصطفی رسید: برایاش زن گرفت؛ اما مصطفی نتوانست خودش را از متن جبهه و جنگ جدا کند. این را با عروس جوان اش هم طی کرده بود که تا جنگ هست و دشمن بیدار، نمیتواند ردای رزمندگی را از تنش بیرون بیاورد. به گفته خودش باخدا عهد بسته بود تا بعد از دیدن فرزندش از دنیا برود و همین طور هم شد، با تولد فرزندش چند روزی کنارش بود و دوباره راهی جبهه شد.
سرانجام در روز هشتم اسفندماه سال ۱۳۶۵ همپرواز با دیگر شهیدان نبرد تاریخی کربلای 5 در منطقه شلمچه ایران و شرق بصره عراق، در حالی که مسئولیت تدارکات لشکر ۴۲ قدر را بر عهده داشت، به مراد دل رسید...
فرازی از وصیتنامه سردار شهید مصطفی مرادی
خداوندا تو می دانی با همه لغزشهایی که داشتم ولی همیشه سعی شد که رضای تو را در کارها مدنظر داشته باشم و حضور در جبهه برای ادای تکلیف بود که امام امت ما بر همه واجب کفائی دانسته است، پس من به اصرار کسی به جبهه نرفتهام بلکه وظیفه شرعی و تکلیف الهی بوده که بر دوش امت اسلام افتاده است.
به شما امت حزبالله تذکر میدهم که نکند خدای نکرده با دست خود را به هلاکت بکشید و اسلام عزیز را یاری نکنید و امام عزیز را تنها بگذارید تا کفار ضربات سنگین تری به اسلام عزیز وارد نمایند و بر همه است که همیشه در مقابل اشرار و ضدانقلاب و دشمنان داخلی و خارجی آماده باشيم و از هیچ چیز نهراسیم، و درراه اسلام جان و مال و عزیزترین کسان خود را باید بدهیم تا اسلام پابرجا بماند. این مملکت متعلق به امام زمان (عج) میباشد و حافظ هم خود خداست و وعده نصرت داده است.
از این محیط و جو معنوی مملکت اسلامی استفاده نمایید در مدرسه و دانشگاه س بعد از چند روز که با پای پیاده در آن منطقه به دنبال پسر گشته، خسته و ناتوان به دست نیروهای عراق اسیر میشود.
در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آوردهاند.لحظاتی میگذرد. درِ دخمه که باز میشود حمدالله در میان اسرای تازهوارد چهره آشنای پدر را میبیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان میکند.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽