سلام یه خاطره دیگه ۶ سال پیش که پدربزرگم فوت کرده بود خیلی داغون بودیم چون خیلیی واسه همه عزیز بود😔😔😔😔 شاگردای بابام یه مجلس ختم گرفته بودن تو تهران ماهم رفتیم حالا مامانجون و عمه بابام و زنعمو اینا هم بودن داشتیم وارد میشدیم یه خانومی اومد پرسید شما خوانواده متوفی هستین؟ (کسی که فوت شده) عمه بابام گف نه ما خوانواده محمدی هستیم خانومه گف منظورم همونه خوش اومدین اقا ما خندمون گرفت در حد ترکیدن شما فرض کنید با غم زیاد بری و از خنده سرخ شی دیگه تو دسشوییا داشتیم قهقه میزدیم و نمیتونستیم بیایم بیرون 😅😅 ❤z.s رو بفرست برات تو کانال به اشتراک بذارم دوستِ من🤗👇 @adchalesh ⁱᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤ‌••࿐‌@azsargozashtha