#یذَره_کتاب
#اندر_حکایات
*
اهانت به دیگران*
یکی از شاگردان از ایشان نقل میکندکه فرمود:
روزی از جلو بازار عبور میکردم دیدم یک گاری اسبی در حال حرکت بود و شخصی هم افسار یابویی که گاری را میکشید در دست داشت. ناگهان عابری از جلوی گاری گذشت، گاریچی داد زد: یابو !!
دیدم گاریچی نیز تبدیل به یابو شد، و افسار دو تا شد!
البته قابل ذکر است که ایشان باطن گاریچی رو دیده اند
برگرفته از:
#کتاب_کیمیای_محبت
#شیخ_رجبعلی_خیاط