|⇦•ربی که کار یار ما را.. و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● ربی که کار یار ما را دلبری کرد ما را به بازار عزایش مشتری کرد بی ارزشیم اما گرفتار حسینیم چشمان زهرا خوب، ذره پروی کرد حاشا که در داغ حسینش کم گذاریم زهرا برای تک تک ما مادری کرد عمری است دود پاک اسفند مُحرّم از هر بلایی جسم و جانم را بری کرد مثل دم‌عیسی که جانبخش است بر جسم چای عزایش سال ها پیغمبری کرد بی اعتقادی ها تماماً ریشه کن شد تا پرچمش هر سال سایه گستری کرد پاکار باشیم ای رفیقان، مشکل این است کم کاری ما، دشمن دین را جری کرد مداح، شاعر، سینه زن، خدام هیئت پرشورتر امسال باید نوکری کرد بدجور جا مانده است از سِیر حسینی هر کس در این دربار ، حس برتری کرد کاری نمی ماند زمین ، محتاج ماییم هر بار کاری را نکردم ، دیگری کرد آتش زده بر سینه ها صوت بُنَیَّ … در قتلگاهش فاطمه نوحه گری کرد هر کس به مقتل رفت فورا باز می گشت اما چه کرد این شمر؟! آخر خودسری کرد وقتی لباس کهنه اش را پاره کردند باید به یاد غارتش جامه دری کرد تا که نفس باقی است باید با تعصب گریه برای زینب و بی معجری کرد شاعر: روایت میگه، پیغمبر نشسته این خانواده وارد شدن ، امیرالمومنین، بی بی دوعالم فاطمه، حسن و حسین .. همچین که وارد شدن تا پیغمبر چشمش افتاد به این خانواده شروع کرد گریه کردن .. چی شده آقا؟! چرا گریه میکنید .. فرمود علی جان الان جبرییل به من وارد شد یکی یکی خبرِ شهادتِ شماها رو به من داد .. علی جان خبرِ شکافته شدنِ فرقِ تو رو به من داده .. یه نگاه به بی بی کرد زهرا جان خبر سیلی خوردنِ تو رو به من داده .. یه نگاه به حسنش کرد ، حسن جان خبرِ زهر دادن به تو رو به من داده .. تا نگاه به حسینش کرد، بی بی یه نگاه به پیغمبر انداخت .. (چی میخواد بگه در مورد حسین؟!) پیغمبر تا دید دخترش نگران شده فقط همین جمله رو فرمود: حسینم خبرِ شهادتِ تو رم تو کربلا به من دادن .. تا این خبر رو بی بی شنید روایت میگه بی بی یه ناله ای زد، غش کرد زمین افتاد ..بی بی رو بهوش آوردن، فقط یه خبرِ شهادت به این خانم دادن .. من میخوام بگم خانم جان اینجا باباتون فرمودن پسرتُ کربلا تشنه میکشن اینجوری زمین افتادی .. کجا بودی کربلا اون لحظه و ساعتی که نیزه دار داره با نیزه میزنه .. شمشیر دار داره با شمشیر میزنه .. یه عده ام که نیزه و شمشیر نداشتن دامن ها رو پر از سنگ کردن .. امشب، شبِ گودالِ .. امام صادق فرمودن هزار و نهصد و پنجاه زخم به بدن جد غریب ما خورده .. بعضیا سوال کردن مگه یه بدن چقدر جا داره .. یه مرتبه آقا گریه کردن نیزه جای نیزه میزدن .. شمشیر جایِ شمشیر میزدن .. ای حسین ... تا که نفس باقیست باید با تعصب گریه برای زینب و بی معجری کرد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net