|⇦• و توسل ویژه ورود آل الله به وادی کربلا اجرا شده شب دوم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خودش آمد ، عباس اومد علی اکبر اومد برادرا اومدن محرما اومدن .. همه دور تا دور زینب .. از وقتی کاروان از مدینه حرکت کرد تا کربلا نزدیک به شصت بار تاریخ میگه این خانم پیاده شد و سوار شد .. فکر نکنی فقط فردا دورش محرما بودن هر شصت بار همه دور تا دور زینب بودن این رسم و مرام کاروان بود .. نوشتن تا پاشُ گذاشت رو خاک کربلا گفت آه حسین .. یه آه کشید .. گفت داداش این خاک، خاکِ کجاست؟ این چه خاکیه؟ (اونایی که کربلا مشرف شدن نجف میری هشتاد کیلومتر راهِ تا نزدیک کربلا هم این حسُ نداری ، حالت خوبه حرف میزنی شعر میخونی مستی میکنی .. اما کافیه پات برسه به خاک کربلا ..) زینب گفت داداش همه غمایِ عالم رو دلمه اینجا کجاست؟ تا شنید اینجا کربلاست فغُشیَ علیه .. آخ دیدن زینب از هوش رفت .. عمه رو بردن تو خیمه خود ابی عبدالله اومد بالاسر زینب ، آب پاشید رو صورت زینب به هوش آورد خواهرُ .. همچین که شنید اینجا کربلاست از هوش رفت .. ابی عبدالله یه نگاهی به خواهر ، خواهر یه نگاهی به برادر (اجازه میدید از اینجا به بعد روضه رو زبان حال بخونم ؟!) انگاری تویِ دل من آتیشه بگو کنارم میمونی همیشه اینجا کجاست دلشوره دارم داداش میگم ان شاءالله که چیزی نمیشه ان شاءالله که دعایِ من میگیره سرتُ روی نیزه ها نمیره ان شاءالله که نمیذاره اباالفضل چادر خواهر آتیش بگیره .. چه سخته باورش اینجا تورو میکشن آخرش انشاالله اصغرت نمیشه پاره پاره حنجرش نمیره روی نی ، جلوی مادرش حسین ... وای وای وای ان شالله دل خونۀ غم نمیشه یه مو هم از سر ما کم نمیشه همش میگی غمت نباشه زینب هیچکسی وارد حرم نمیشه ان شالله که خیمه نمیشه غارت محاله خواهرت بره اسارت من میگم اینا هرچیم که باشن کاری ندارن به لباس پارت میون قافله ، تو این بیابون شده ولوله دستای دخترت ، خیلی کوچیکِ واسه سلسله همسفرم نکن با شمر و حرمله .. حسین ... وای وای وای من ادامۀ روضه رو بخونم جسارت نمیکنم جای دیگه نمیرم الله اکبر .. همچین که دید حال زینب منقلبِ ، هر کاری کرد دل خواهر آروم بشه دست امامتُ آخر گذاشت رو دل زینب .. این دل از روز دوم آروم شد و الا همینجور جلو میرفت زینب به عاشورا نمیرسید این زینب همون زینبیه که گفت : مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا این دست ارومش کرد بعد ابی عبدالله دستور داد همه زن و بچه بریزن تو خیمه .. دور عمه رو شلوغ کنن دلش گرم بشه .. همه جمع شدن تو خیمه اینجای مقتل عجیبه نوشتن همه که جمع شدن ابی عبدالله ایستاد جلو درِ خیمه یه نگاه به زن و بچه کرد همچین که نگاه کرد هزارتا معنا داشت این نگاه حسین ..( ببرمت یه جایی؟) این زن و بچه آخرین باری نبود که دور هم جمع میشدن .. چند بار دیگه هم دور هم جمع شدن .. یه بار فردا تو خیمه این اجتماع زن و بچه صورت گرفت .. (برات چند تا دیگه رو مثال بزنم) یه بار دیگه هم تو خیمه جمع شدن کی؟.. دوم محرم ، نه دهم محرم .. (فرق فردا با دهم چی بود؟) فردا بابا جلو در خیمه صحیح و سالم بود .. اما عصر عاشورا .. تو خیمه همه منتطر بودن بابا برگرده .. یهو شنیدن صدای ذوالجناح داره میاد .. همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند .. ریختن از خیمه بیرون دیدن فَأَسْرَعَ فرس الی خیامه .. حسین .. دوم محرم یه بار اجتماع کردن ابی عبدالله نگاه کرد ، دهم محرم یه بار ابی عبدالله از تو گودالِ قتلگاه زن و بچه ریختن بالای گودال اشاره کرد به خواهر برگرد .. این دستورِ امام بود والا زن و بچه میدیدن چه اتفاقی میفته اینجا رفتن من یدونه اجتماع دیگه هم‌بگم؟! آماده ای یا نه؟! دوم محرم نه دهم محرم نه یه جا دیگم زن و بچه جمع شدن ابی عبدلله نگاهشون میکرد کجا ؟!تو مجلس شراب .. سر تو تشت طلا دید همه رو به غل و زنجیر بستن .. شمر و حرمله دور زینبن سر بریده از تو تشت طلا .. حسین .. * ↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾ ــــــــــــــــــ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. •┄┅══༻○༺══┅┄• ✅ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net