زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم
#قسمت_دوم
#روضه و توسل ویژۀ ایام اربعین و بازگشت خاندان آل الله به شهر مقدس کربلا به نفس حاج امیر کرمانشاهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
پیری زمین گیرم، صبوری ناخوش احوال
حس می کنم افتاده ام از شیبِ گودال
یادم نرفته ذوالجناحِ بی سوارت
یادم نرفته دخترانِ بی قرارت
یادم نرفته سنگ بر آیینه ات خورد
یادم نرفته چکمه ای بر سینه ات خورد
یادم نرفته گریه ام سیلاب می شد
طفلی رقیه، پا به پایم آب می شد
زهرا شدم، در تنگنا آتش گرفتم
من زودتر از خیمه ها آتش گرفتم
از کربلایت زخمی و بی بال رفتم
با چشم هایی تار از گودال رفتم
*میگن: بچه به پدر و مادرش میره، بی بی زینب اومد کنارِ قبرِ ابی عبدالله،دیده بود مادرش سیلی تو مدینه خورده بود،از روزی که از کوچه برگشت،دائم دستش رو صورتش بود، امیرالمؤمنین تا پارچه رو کنار زد،دید دستِ فاطمه رو صورتشِ،آخه نمیخواد علی ببینه چه به روز صورت فاطمه اومده...من نمیدونم زینب اومد کنار قبر ابی عبدالله دستش رو روی صورتش گرفت،یا دستش رو برداشت،نمی دونم گفت: داداش! ببین با صورتِ زینب چیکار کردن...*
از کربلایت زخمی و بی بال رفتم
با چشم هایی تار از گودال رفتم
از حال و روزم بی خبر بودم برادر
با شمر و خولی همسفر بودم برادر
با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم
با چادر خاکی سَرِ بازار رفتم
زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم
در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
•┄┅══༻○༺══┅┄•
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam