نهج‌البلاغه کلمات امیرمؤمنان-ع به تعبیر ابن ابی‌الحدید -از نظر مضمون و ساختار- فروتر از سخن خالق و ورای سخن مخلوق است. این ویژگی دلیلش [شاید] همان است که امام در خطبه ۱۹۲ نهج‌البلاغه بدان اشاره دارد: «انّی اَری نُور الوَحی و.. من روشنایی وحی را می‌بینم و بوی پیامبری به مشامم می‌رسد». آن روشنایی و بوی خوش در کلمات امام(ع) جاری است؛ درخشش بارقۀ وحی و عطر نبوت در کلام مولا چنان است که شاعر در توصیف آن سروده است: کلامُ علیٍّ کلامُ علیّ و ما قاله المُرتضی مرتضی سخن علی، سخن علی است [علی به معنای برتر و متعالی]. و آنچه مرتضی(امام علی-ع) گفته است، مرتضی است. برگزیده و ممتاز است. واقعیت این است که نهج‌البلاغه همۀ بزرگان زبان و ادب را جذب خود کرده است. بدیهی است که جرج جرداق مسیحی و یا طه‌حسین و عبدالرحمن شرقاوی به عنوان ادیب وقتی با کلام امام روبرو شده‌اند، درخشان‌ترین تعابیر را برای سخن او به‌کار برده‌اند. این شیدایی و دلدادگی حتی موجب شد، بعد از انتشار کتاب «علی و بَنوه» که جلد دوم کتاب «الفتنه الکبری» طه‌حسین بود، عده‌ای طه‌حسین را به گرایش به شیعه متهم کنند! گویی یادشان رفته بود که امام شافعی در وصف مولا(ع) سروده است: و مات الشافعی و لیس یدری علی ربه ام ربه الله! شافعی از جهان رفت و ندانست، که خدای او علی‌ست یا خداوند پروردگار! پیداست که سخن مبالغه‌آمیز است، اما نشانی از شیفتگی و شیدایی را در بر دارد. جاحظ در کتاب «البیان و التبیین» هر هنگام به سخنی از امام اشاره می‌کند، نمی‌تواند از بیان شیفتگی و تحسین خویش خودداری کند و سر و دستار نداند که کدام اندازد! به نظرم اگر ما به عنوان شیعه، افزون بر قرآن مجید که رکن و گوهر تمام معارف است، تنها همین نهج‌البلاغه را داشتیم و به تعبیر حافظ: «آنچه خود داریم را فرو ننهاده، و از بیگانه تمنا نمی‌کردیم»، از عهدۀ شایستگی در هر مسئله‌ای بر می‌آمدیم چرا که نهج‌البلاغه بال نیرومند پرواز تا عزّ قدس مُلک و ملکوت است که ما را تا بی سو می‌کشاند و می‌برد، تا آنجا که: کس ندیدست ز مشک ختن و نافۀ چین آنچه من هر سحر از بـاد صبـا می‌بینـم ✍️ | 👇 https://eitaa.com/joinchat/1114308842C98432b593e