بحر در کوزه
درباره سخنان محمدجواد ظریف در اجلاس داووس!
.
ظریفی که ضخیم غربآویز است!
🔻افسار گسیختگی غرب، خاصه ایالات متحده ابلیس علیه ایران، اسباب برون ریخت استمزاج پایورانی چون جواد ظریف است که دیروز مدعی بود: «اگر رئیسی بجای روحانی رئیس جمهور شده بود الان در پناهگاه نشسته و منتظر آژیر سفید بودیم!» و اکنون میگوید: «اگر امروز جلیلی رئیسجمهور ایران بود، احتمالا منطقه درگیر جنگ بزرگی بود.»
🔻اشتباه بزرگی که امثال ظریف در فهم معادلات سیاسی دارند «شناخت غلط شان از غرب» و «شناخت غلطتر از خودشان در فاهمه غربیهاست».
🔻این تفکر بر این باور است که در فاهمه دولتمردان غربی «ایرانی اصولگرا» و «ایرانی اصلاحطلب» متمایز معنا شده و غرب در این دوگانه ترجیحاش ایرانی اصلاحطلب است!
ظریف، علیرغم اینکه بخش مهمی از زندگی و تحصیلات خودش را در غرب سپری کرده، حداقل سه مرتبه مرتکب این خطای شناختی شده است:
- مذاکرات سعدآباد دیدار با البرادعی سال۸۳
- شورای روابط خارجی آمریکا سال ۹۳
- اجلاس داووس سال ۱۴۰۳
🔻برخلاف چنین تخیلی، فرادستیِ مغرورانه غربی، ساختاری سلطهطلب دارد و در تحلیل نهائی برای این «سلطهطلبی متفرعن» برایش ایرانی «مدرن» با ایرانی «سنتی» محلی از اعراب نداشته و هر دو را مشتی رعیت و عقب افتاده و فرودست میانگارد!
🔻در این نگاه متفرعنانه که مبتنی بر مبانی معرفتشناسانه لیبرالیسم فلسفی غرب است، آنها خود را در قامت مهتری میانگارند که جز خودشان الباقی رعایائی محسوب میشوند که میزان آدم حساب شدنشان، وابسته به درصد خوارپیشگی آن رعایا برای آن مهتران است!
🔻باری، بیماری تلخی است این غربآویزی که ظریف بدان آلوده است! کاش راه درمانی بود تا ایشان را از ارتکاب این خطا رها میکرد تا تصور نکند غربیها او و همفکراناش را نور چشمی خود میانگارند، در حالی که در آن اندیشه متفرعن، بجز خودشان همه رعیتاند. فقط آنکه خوش رقصتر است، رعیتتر است!
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
﷽
جنگ ترکیبی و پدافند به روز شدۀ حماس
▪️میدانند که در وسط جنگاند، جنگ نظامی و رسانهای؛ حماسی که اینچنین برای تبادل اسرا تمهید رسانهای اندیشیده، یعنی میخواهد همگان بفهمند که در مهمترین و سختترین برخورد نظامیاش با رژیم اشغالگر، به چه پیروزی بزرگی دست یافته است. صحنهپردازی تبادل اسرا نشان داد حماس از فهم رسانهای قدرتمندی برخوردار است که اینگونه در پیامهای نهفته در صحنه تبادل، رژیم جعلی را تحقیر و به تمسخر گرفته است.
▪️از چهار زن اسیر اسرائیلی خندان با لباس نظامی که گردنآویزی با پرچم فلسطین داشتند، همراه با کیفی که در آن، نماد گردانهای عزالدین القسام شاخه نظامی حماس نقش بسته بود؛ کیفی که به اذعان رسانههای رژیم، حاوی نقشه غزه، تصاویری از اسیران در دوران اسارت و یک لوح در آن بوده و هرکدام میتواند قابل تاویل و تفسیر باشد.
▪️همچنین رژه نیروهای قسام با خودروهایی مشابه خودروهای معروف ۷ اکتبر، آن هم بیرون آمده از دل آوارها، انتخاب مکان تبادل در قلب غزه (میدان السرایا) که از مهمترین میادین مرکزی غزه و از مناطق اصلی نبرد بود و در معرض تخریب گسترده قرار گرفت، تا چیدمان میدان، آن هم میزی با دو صندلی خالی در کنار یکدیگر که نمادی از جای خالی دو رهبر شهید(هنیه و یحیی السنوار) بود تا پشت آن میز و آن دو صندلی، ردیفی از نیروهای گردان قسام در لباس نظامی با چهره های پوشیده و سربندهای سبز حماس همراه با اسلحۀ «تافور»(سلاح خاص گردانهای ویژه و نُخبۀ صهیونیست) که ایستاده بودند و نمادی از همراهی مردان میدان و مذاکره بودند.
▪️آری، آن چیدمان صحنه و جمعیت گستردۀ مردم و شعارهای حمایتآمیزشان از مقاومت و .. همگی بخشهایی از یک جورچین و حرکت محاسبه شده تبلیغاتی، سیاسی و نظامی حماس در راستای نمایش قدرت در جریان آزادی اسرا در جلو چشم جهانیان بود.
▪️پرواضح که همه اینها از اصول اولیه جنگ رسانهای است که حماس برای نمایش اقتدار و کمکردن التهاب روانی مردم جنگزده انجام داد.
جنگ همین است، اما نه جنگی که تا به حال میشناختیم. در جنگ هیبریدی و ترکیبی امروز، تصویر و خبر، کار بمب را میکند و رسانه کار موشک و عملیات نظامی موفق. در این جنگ دوربین و اسلحه به یک اندازه اهمیت دارند و اصحاب رسانه، سردارانی هم سنگ سرداران میداناند.
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
چیستی و چرایی اخلاق؟.mp3
13.26M
﷽
«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»
📌چیستی و چرایی اخلاق؟
#گزیده_سخن
🎙#خسروی
💠بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
#مبعث
#عید_مبعث
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
﷽
به بهانۀ مبعث
نکتهها چون تیغ پولاد است تیز
گـر نداری تـو سپـر، واپس گـریز
اول:
درونمايۀ بعثت و نبوت یکتاپرستی، اخلاق و آخرتاندیشی است. یکتاپرستی، بشر را از پرستشهای پراکنده و زبونانه نجات میدهد؛ آخرتاندیشی، فردایی روشن در چشمانداز انسان پدید میآورد، و اخلاق از سختیها و هزینههای زندگی آدمیان در این جهان میکاهد.
دوم:
ختم نبوت مرحلۀ گذار انسان از شنیدن به اندیشیدن است.
سوم:
اگر صلیب، ستارۀ داوود و لا اله الا الله، پرچم بسیاری از جنگها شد، دلیلش کسانی بودند که زیر بار ختم نبوت نرفتند و برای خود رسالتی همچون رسالت انبیا دیدند.
چهارم:
دین و آیین موفق، آن است که بتواند انسانها را تغییر دهد؛ نه اینکه انسانها باید خودشان را تغییر دهند تا بتوانند پیروان صادق آن دین باشند. توفیق آئینها را باید در کارایی و کارنامۀ آنها جست، نه در دعاوی و آرمانهایشان.
پنجم:
دین و آئین برای آن است که انسان، آسوده زندگی کند و آسان بمیرد. هر عقیدهای که زندگی را بر انسان تلخ یا حقوق انسانیاش را از او بگيرد، كارخانۀ نكبتسازی است؛ اگرچه نامش دین یا عرفان باشد!
ششم:
در این روزگار، تلقی آدمیان از دین تحول شگرفی یافته است. دین، نهادی اجتماعی در خدمت آرامش، اخلاق و کرامت و آزادی و رهایی انسان از جهل و ترس و فقر و خرافات است. اگر دین از تأمین کارکردهای فوق ناتوان باشد، انسانها هر چیز دیگری چون «مُد»، «مصرف» و حتی «ترک دین» را بر آن ترجیح میدهند. دین باید راه حل مسائل باشد و نه بخشی از مسأله. دین باید درمان درد و یا لااقل کاهنده درد بشری باشد و نه اینکه خود به دردی دیگر تبدیل شود.
هفتم:
دین راه -و نه هدفی- در خدمت انسان است. هدف ِدین متدین کردن همه مردم نیست، بلکه در درجه اول تسهیل زیست ِ اجتماعی مردم است تا در نهایت اکثر آنها با فراغت از دنیا به فراتر از آن -آخرت- هدایت و راغب شوند.
هشتم:
گلهای خوشبوی دینداری و معنویت در باغ صدرنگ «حیات پاکیزه» میروید و این باغ، محتاج باران «آسایش» و «رفاه» است و برگهای درختانش هر روز دست دعا به سوی خورشید «شادی» و «آزادی» برمیدارد. اگر این شود «اخلاقْ» جان میگیرد و معنویت از زیر خروارها خاکستر ریا و تزویر سر برمیآورد و هر که آن میشود که آن را سزاوار است.
نهم:
عقل سالم در بدن سالم است و دین سالم در جامعه سالم.
دهم:
و اینکه.. پیام بعثت و پیام مشترک همه انبیا، رهایی از خدایان بیشمار و بیاخلاقی و نافراموشی معاد بود و اگر بشر این درس را در مدرسۀ نبوت نمیآموخت، نسل او زودتر از ماموتها منقرض میشد.
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
.
رعیتی به نام «زیباکلام!»
«زیباکلام» امروز فقط یک نام نیست، اسم مستعار یک مشکل عمیق فرهنگی است. تراوش ترشآبۀ زخمی اجتماعی که مملو از تفرعن و منانگی است. زیباکلام از نظر سایکولوژی ورژنی از بیماری «ژلوتوفوبیا» است. ژلوتوفوبی یعنی کسی که رواننژندانه فاقد اعتماد بنفس بوده و در ناخودآگاهش، خود را انسانی مضحک میانگارد و تلاش میکند تا با لوسبازی توجه دیگران را به خودش جلب کند.
زیباکلام محصول سخاوت بیدلیل جمهوریاسلامی و نابلدی صداوسیمای آن برای برکشیدن فردی بندیلک پوش در دهههای گذشته است که موجودیت قابل ذکری نداشت و ندارد و اکنون نیز حل آن در گرو انحلال آن است.
نقل شده است که نتانیاهو در جلسه کابینه جنگیاش با دیدن و شنیدن سخنان مطربانه و خوشرقصانۀ این مغز متفکر جهان سیاست، به ژنرالهایش گفته است:
اگه میخواهید سرباز خوبی برای اسرائیل باشید از زیباکلام یاد بگیرید و او را الگوی خودتان قرار دهید! ما قبل از موشک و بمبافکن باید به زیباکلام و عزیزانی مثل ایشان اتکا کنیم!!
جناب آقای زیباکلام:
لوس بازی هم حد و مرزی دارد و مرز آن، اندکی شرف است.
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
﷽
▪️نامهای به فردای پسرکم به بهانۀ زادروزش.
موضوع: عقل و عشق!
🔻پسرکم سلام؛
پیش از تو به این میاندیشیدم که یک زندگیِ چهلساله برایم کافیست. ولی اینک دوست دارم دست کم تا بیست سالگیات زنده بمانم. هرچند اعتبار و ثباتی در عالم نیست و نمیدانم طلوع فردا را خواهم دید یا نه. پس بهتر است حداقل در واژهها زنده بمانم و هر واژه قاصدکی باشد برای رساندن امروز من به فردای تو.
🔻البته این، بدین معنای نیست که تو ملزم به زیستن این کلماتی؛ نه! این واژهها برای انتخاب تواند، یا نادیدهگرفتنشان و یا حتی سوزاندنشان! اینها تجارب زیسته و آرزوهای نازیستهٔ پدر و مادریاند که تو را بیاجازه به جهانی تندخو و آتشین مزاج فراخواندهاند و فطرت بقا طلبشان میل دارد در تو تداوم یابد. اما نمیتوانم مجبورت کنم، اساسا نمیدانم این نسخه من دردی از تو دوا خواهد کرد یا نه؟! بیمناکم از این که مبادا واژههای واژگون و تجارب خاطرهگونم تیغی باشند برای بریدن بالهایت، آخر میدانی که، پدرها و مادرها بالهای فرزندانشان را میبرند و پرهایشان را میسوزانند و اسم آن را تربیت میگذارند!
🔻شاید کار درست فقط این باشد که محیط را گرم و آرام نگه داریم تا بذر فطرتِ خداجویت خودبهخود رشد کند؛ نمیدانم! من که میگویم راه خودت را برو، اما چگونه؟ داستان آن مرد کور و آن مرد فلج را شنیدهای که باهم در جنگلی زندگی میکردند؟ روزی جنگل آتش گرفت و هر دو سراسیمه و آسیمه سر منتظر مرگ ماندند، اما به یکباره فکری به ذهنشان رسید. مرد فلج که چشمان بینایی داشت بر شانۀ مرد کور سوار شد. یکی با چشمهایش میدید و دیگری با پاهایش میدوید، نهایتا هر دو به ساحل سلامت رسیدند.
🔻میدانی پسرکم؟ در آتشباران زندگی باید همینگونه بود. عشق فلج شده به دست جامعه را بر شانهٔ عقلِ کور سوار کن؛ بگذار عشق دورنما را ببیند و عقل راه برود. عقل، عجوزی کور است که با عصایش دنبال حقیقتی روشن در جهانی تاریک میگردد؛ پس نمیتواند حقیقت را واضح ببیند اما پاهایی دارد که برای راه رفتن در جامعه مناسب است؛ ابزاری به دردبخور است. از طرفی عشقِروشنبین، قادر به حرکت در جامعه نیست، فلجاش کردهاند.
🔺پسرکم
اگر بتوانی چنین تعادلی بیافرینی، شاید به ساحل برسی و گرنه ممکن است تا همیشه یکجای کار بلنگد .. نمیخواهم قاطعانه حکم دهم، اما دست کم برای من اینگونه بوده است. شاید اگر تمام جوانیات صرف ایجاد چنین تعادلی شود، هدر نرفته است!
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
Shaban 1444.pdf
1.29M
.
💡 اعمال ماه شـــــعبان🍃
🗓جدول مراقبه و اعمال ماه شعبان
🎙️ هرکس سه روز از ماه
شعبان را روزه بگیرد بهشت
بر او واجب میگردد (امام
صادق علیه السلام)💠
🔍 با نشر این پیام در ثواب
آن شریک شــــوید...🌷
#ماه_شعبان
#اعمال_ماه_شعبان
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━
﷽
تأملی در آن «هیچ» بزرگ!
درحالی که در سیما و نگاهش تبسم و آرامش موج میزند، از پنجره کوچک هواپیمایج ایرفرانس به آسمان و افق ایران نگاه میکند. خبرنگار با ترجمه صادق قطبزاده از او میپرسد: اکنون که بعد از سالها به ایران باز میگردید چه احساسی دارد؟ و این پاسخ مشهور امام: هیچی!
این گفتگوی کوتاه توسط مرحوم عسکر اولادی روایت متفاوتی دارد، ایشان که جزو همراهان امام و در همان پرواز بوده، گفتهاند: خبرنگار پرسید، شما که امروز قدرتمندترین شخصیت ایران هستید، از بازگشت به ایران چه احساسی دارید؟ امام پاسخ میدهند: هیچ!
در چهار دهۀ گذشته، این «هیچ»، مثل طعمهای لذیذ در دست مخالفان انقلاب از هر طیف و گروه و دستهای با هویتهای مختلف و رنگهای متفاوت شده است که ببینید: اصلاً احساس ندارد! ببینید مردم ایران را به هیچ میانگارد!
واقعا این پاسخ در آن شرایط ویژه و موقعیت استثنایی چه معنا و مفهومی میتواند داشته باشد؟ مخاطب این «هیچ » کیست؟ تفسیر امام از این «هیچ» چه میتواند باشد؟ آیا برای شناخت و تفسیر و تاویل این هیچ میتوانیم، شخصیت فکری و فلسفی و عرفانی و اخلاقی و انقلابی و دینی امام را نادیده بگیریم و صرفا بر همین واژۀ «هیچ» تاکید کنیم؟ آیا میتوانیم به تمام سخنان او در همان روز ۱۲بهمن در بهشت زهرا چشم ببندیم و از «هیچ» یک گفتمان برای همه تاریخ زندگی امام و انقلاب بسازیم!؟ چنان که عباس میلانی، مارکسیست سابق و مرثیهسرای سلطنت برباد رفته امروز در کتاب «ایرانیان برجسته و متشخص» ساخته است.
ذکر چند نکته:
اول: «هیچ» در فرهنگ عرفانی و فلسفی و ادبی ما به معنای عدم نیست! به مفهوم نحوهای نگاه به خود است. مثلا قطره وقتی که به دریا میپیوندد، هیچ میشود. اما از سوی دیگر دریا میشود و ای بسا گوهری یگانه. سعدی سروده است:
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
امام خود را در برابر دریای حضور مردم هیچ خواند. ساعتی پس از این کلام، او شاهد حضور دریای مردم بود. کدام حضور را در تاریخ ایران بیش از حضور مردم در استقبال امام در روز ۱۲بهمن ۱۳۵۷و در بدرقه پیکر او در ۱۵خرداد ۱۳۶۸ شاهد بودهایم؟ همان داستان قطره و دریا و گوهر یگانهای که از دریا ارزش و اعتبار گرفت.
دوم: امام در سخنرانی بهشت زهرا، بیشترین احترام و اعتبار و ارزش را برای ملت ایران قائل شدند. وقتی هم که از موضع قدرت گفتند: «من توی دهن این دولت میزنم!» بیدرنگ اشاره و اضافه کردند که این توانایی را به دلیل این که مردم ایشان را قبول دارند یافتهاند. عاطفه و احساس خود را هم نسبت به رنجها و آلام مردم و شهیدان انقلاب بیان کردند.
سوم: امام در ۲۷سالگی نقد و تفسیری بر کتاب فصوص ابن عربی نوشتهاند که هم از حیث معنا و محتوا و نیز از جهت صورت و خط نسخ متن و خط نستعلیق شرح که در حاشیه نوشته، از هر نظر در شناخت امام میتواند تعیین کننده به حساب آید. آن خط ممتاز و شیوه آرایه بندی صفحات، نشانی از یک روح سامان یافته و منضبط دارد.
وقتی شرح را میخوانیم، در مییابیم که امام در آن مرحله و دهۀ عمر خویش به چه اوج و پروازی رسیده بوده است. در واقع نمیتوان سخن و سلوک امام را از موقعیت اندیشه و باور عرفانی و فلسفی او جدا کرد.
چهار: تاریخ به چشم خود دید، خدایگان شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشداران! که خود را همه چیز میدانست و نامش در کنار نام خدا و میهن قرار میگرفت، چگونه به مفهوم حقیقی کلمه هیچ شد، وقتی کشور را تحویل ژنرال هایزر آمریکایی داد و از فرماندهان ارتش خواست که: به ژنرال هایزر گوش کنید، به او اعتماد داشته باشید، از او اطاعت کنید.
گفته بود: هایزر ژنرال شماست!
هیچ به مفهوم واقعی و سیاسی و اجتماعی همین موقعیتی بود که شاه داشت و برای ارتش ساخته بود.
هیچ امام سرچشمه بقا و اعتبار بود. هیچی خواستنی! و دست نایافتنی، نه هیچی سطحی و خاک مال شده و بیاعتبار. هیچ بودن قطرهای که به دریا میپیوندد، نه هیچ بودن ذرهای غبار که در برهوت وابستگی به آمریکا و سقوط تاریخی محو شد.
✍️ #علی_خسروی|👇
┏━━━ °•🖌•°━━━┓
@bahr_dar_koze
┗━━━ °•🖌•°━━━