0️⃣0️⃣3️⃣ قصه شب
💠 قصه شب «ماهی بزرگ نادون و ماهی کوچولوهای رودخونه»
✍️ نویسنده: محمد رضا فرهادی حصاری
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 هدف قصه: کودکان عواقب بد غرور را بفهمند.
🔶 توی یه رودخونه زیبا و بزرگ، جایی که ماهیهای زیادی توی اون شنا میکردن، ماهی بزرگ و نادونی بود که دیگران رو اذیت میکرد.
🔷 هروقت یکی از ماهیها بهش اعتراض میکرد، با صدای بلند میگفت: اگه نمیتونی منو تحمل کنی، از این رودخونه برو. همه رودخونه مال منه. هر کاری دوست داشته باشم، انجام میدم. هیچکدومتون هم حق ندارین اعتراض کنین.
♦️ این کار ماهی بزرگ باعث خستگی همه شده بود. اون هر روز بدتر از روز قبل، ماهیها و قورباغههای رودخونه رو اذیت میکرد؛ اما یه روز اتفاق عجیبی براش افتاد.
🔸 یه روز که ماهیهای کوچولو و رنگارنگ، مثل همیشه مشغول بازی و تفریح بودن و همدیگه رو دنبال میکردن، ناگهان ماهی بزرگ بهشون نزدیک شد. اون همین که به ماهیها رسید و اونا رو مشغول بازی دید، یه داد بلند زد و گفت: من خیلی گرسنمه. سریع یه غذایی بیارین تا بخورم. ماهیهای ریزهمیزه و کوچولو موچولو که خیلی از ماهی بزرگ میترسیدن، گفتن: ما که غذایی نداریم. از کجا بیاریم؟!
🔹 ماهی بزرگ: من نمیدونم. زود باشین برام غذا بیارین؛ وگرنه مجبورم خودتونو به جای غذا بخورم!
❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇
https://b2n.ir/n96995
📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی
@T_Child در میان بگذارید
📎
#دانش_آموزی
📎
#قصه_شب
📎
#کودکانه
🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزههای علمیه
🌐
btid.org