من اینجا برای کاری هستم
اولین باری که را خواندم خوب به یاد دارم. کلاس پنجم بودم، با مقارن شده بود. قرار بود هم زمان باتکالیف عید اولیا گزارشی از کارهای خوب و بدمان به معلمان بدهند. پس مادرم نوشت: معصومه در این دوهفته با زیارت عاشورا شد هرشب بعد از نمازش زیارت عاشورا میخواند. چهره معلمم بعد از خواندن متن مادرم با آن رضایتی که بر لبانش نشست برایم ماندگار شد کنار نیمکتم امد دستی به سرم کشید و بوسه ای بر سرم زد. آن روز معلمم با بچه‌های کلاس کارت صدآفرینی به من داد. آن تشویق و کارت صدآفرین، به خاطر خواندن مستمر زیارت عاشورا بود که طعم شیرینشان همچنان وجودم را به وجد می آورد. از آن سال به بعد زیارت عاشورا برایم انیس شد در هر ، برای هر ، برای توسل و ... به آن متمسک میشوم مگر نه حسین است؟ پس هر آنچه که از حسین نشانی داشته باشد و به او وصلت کند هم ،راه رسیدن به این کشتیست من میخواندم اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ و َآلِهِ  بی خبر از آنکه محمد به خواندن بسنده نکرده و به رسیده است من از سلام میدادم به امید اجابت اما خبر نداشتم محمد به سرچشمه خورشید رسیده که صدایش را شنیده اند و راه شهادت برایش باز شده است این ها را گفتم که برسم به اینجا که بدانی من خواهر محمد بودم اما محمد نبودم من در حرف ماندم و او به مقام عمل رسید من در حصار ادعا و در بند دنیا اسیر بودم و او آزاد و رها از هرانچه بوی تعلق بدهد دل کند او حسین را فهمید، من حسین را خواندم او حسین را چشید، من حسین را سرودم او حسین را دید، من حسین را آرزو کردم چه کردید با دل محمدم که اینگونه عاشق شما و راهتان شد چه کردید با جان محمدم که از در راه شما شد چه کردید با محمد ؟؟ و حالا من خواهر شهید هستم خواهر شهید یعنی خود شما من حتی لیاقت این را هم‌ ندارم اما مهرش به پیشانی ام‌حک شده من خواهر شهید هستم پس کار برای انجام بسیار است و فرصت کم... 🆔 @baraye_kari_hastam