باسمه تبارک و تعالی (۷۹۱) «چرا عارف از قدرتهایش استفاده نمیکند؟» 🔹دراز کشیده بودم که یک خاطر سرگردان آمد. به خاطرات بدون مقدّمه و مناسبت «خاطر سرگردان» میگویم. مضمونش این بود که چرا اهل معرفت و اولیاء الهی از قدرتهای خود استفاده نمیکنند؟! 🔸برخی از اهل ریاضت که برای به دست آوردن این قدرتهای نفسانی ریاضت میکشند اساسا با همین اعمال قدرتها شناخته میشوند. ولی چرا اینجا اینگونه نیست؟! 💡به ذهنم خطور کرد مگر هر کسی که قدرتی داشت اجازه و اذن اِعمال آن را هم دارد؟! 👈خودت مگر قدرت بر دزدی نداری؟! پس چرا این این قدرتت را اِعمال نمیکنی؟! آیا اساسا به خاطر این قدرت بر دزدی به خود میبالی؟! آیا مغرور میشوی؟! ⚪اولیاء الهی هم همینگونه اند. قدرتهای برتری که مناسب مراتب تقرّب به مبدأ هستی است را پیدا میکنند. ولی مگر چون قدرت داشتند اذن و اجازه برای اِعمال آن و دزدی کردن از نظام اسباب را دارند؟! هرگز! 👈اصلا به ذهنشان هم نمی آید! اگر می آمد و اینکارها را میکردند که اصلا به این درجات نمیرسیدند! به هر چیزی هنگام مشکلاتشان فکر میکنند مگر اینکه بخواهند بدون اذن و اجازه اعمال قدرت کنند! 👈همانطور که وقتی خودت نیاز مالی پیدا میکنی به هر چیزی فکر ممکن است بکنی مگر دزدی از دیگری! 🔹البته وجوه دیگری هم هست. سابقا از یکی از سخنرانان محترم شنیدم که در همین زمینه میگفت وقتی مسأله برایش حل شده که دیده مغازه داران با اینکه انواع خوراکی ها را در مغازه دارند ولی از آنها نمیخورند! 👈همینطور در بذل خاطر ۴۵۱ نکته ی مهمی در همین زمینه از فصّ لوطی فصوص الحکم ابن عربی نقل کردم.