باسمه تبارک و تعالی (۸۸۴)
«پرورشگاهی معنوی برای بزرگ شدن به نام مسئولیت خانواده»
🔹سر سفره یکی از بچه ها بازی میکرد و غذا خوردنش را طول میداد. قرار بود مشقهایش را انجام بدهد و زودتر بخوابد. گفتم عزیزم! اصلا میدانی این هفته قرار بود ما مشهد بمانیم ولی به خاطر اینکه شما مدرسه داری برگشتیم؟!
🔸زود غذایت را بخور و بدان چقدر تو و مدرسه ات برایمان مهم بوده که از آن مسافرت مهم به خاطر شما برگشتیم. همینکه اینها را میگفتم احساس نوعی بزرگ منشی و فدا کردن خود و تمایلات خود و بیرون آمدن از خود را پیدا میکردم. تا دقایق آخر اصلا یادم رفته بود فرزندمان کلاس اول رفته و باید او را هم در انتخاب لحاظ کنم.
💡به دلم افتاد واقعا این همسر و این بچه ها اساتید اخلاق ما هستند! خودمان را از خودمان میگیرند تا بزرگمان کنند!
👈این احساس مسئولیت و از خود گذشتگی که انسان در خانواده در قبال همسر و فرزندان پیدا میکند حقیقتا انسان را میتواند بزرگ کند! یک موضع بسیار بی بدیل و عالی برای پرورش اندام معنوی است.
👈خانواده فضای عجیبی برای دعوت به بزرگ و بزرگتر شدن و گذر کردن از خود و شکستن این بت بزرگ نفس در انسان ایجاد میکند. به این شکل هیچ نمونه ی دیگری ندارد.
👈اینهایی که ازدواج نکرده اند یا بچه ندارند هر چقدر هم خوب باشند معمولا رگه های از خامی در آنها به وضوح دیده میشود! یکی از دوستان را دیدم که بعد از سالها هر چند انسانی معنوی و اهل مراقبتی بود ازدواج نکرده بود. آن بزرگ شدن را در او نمیدیدم.
💭در
بذل الخاطر ۴۶ تبیین دیگری از مسئولیت پذیری با بیان اجبار به بزرگ شدن گذشت. پیشنهاد میکنم حتما مرور کنید.