شب ۲۱ بود. شهید مدنی سخنران جلسه بود. جلسات ایشان که با همراه بود. اما این جلسه سراسر ناله و زاری بود. وقتی که چراغ ها خاموش شد. فرمودند: در این شب اگر همه شما از گناهان تان می کنید، من آمده ام از عبادت هایم توبه کنم. قبلا خیال می کردم این عبادت ها برای خدا بوده اما الان می بینم که توهین به محضر خداوند بوده. خدایا از من د رگذر. الهی العفو. آن شب آقا با صدایی لرزان زار می زد و همه را منقلب کرده بود. راوی: حجة الاسلام بروجردی ؛ خاطراتی از شهید سید اسد الله مدنی، نویسنده: علی اکبری مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: اول – ۱۳۹۳؛ صفحه ۲۳. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/