برش اول:
حسن روحیه عجبیی داشت. از همان دوران ابتدایی به
#کتاب_خوانی علاقه داشت و کتاب های زیادی می خواند. اما اصلا به
#درس_خواندن علاقه نداشت؛ حتی یک بار مادرم به حدی عصبانی شد که کتاب های درسی اش را ریخت توی حیاط و می خواست نفت رویش بریزد و آتشش بزند؛ اما زمان که گذشت جدیت و پشت کار حسن خودش را نشان داد.
وقتی می رفتیم جایی؛ اگر سر راه یک
#کتاب_فروشی بود، می گفت: برویم یک نگاهی بیاندازیم. خودش چند کتاب می گرفت و چند تایی را هم برای من پیشنهاد می داد. وقتی می آمدیم بیرون می دیدیم تمام پول هایمان رفته برای کتاب می گفت: هر کس با من بیاید بیرون همین است. باید تمام پول هایش را بدهد کتاب بگیرد.
وقتی در مسجد صدریه می خواستند یک
#کتابخانه را بیاندازند، حسن شد مسئول کتابخانه. کارهای کتاب خانه مثل جمع کردن و نگهداری و نام نویسی را انجام می داد.
ادامه دارد....
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍
http://www.boreshha.ir/