شیخ در زندگی فردی همیشه دستش خالی بود. خانه ای نداشت و برای تردد بین جبهه و اصفهان نیز، از
#وسایط_نقلیه_عمومی استفاده می کرد.
گاهی پدرش اعتراض می کرد که مگر تو
#نماینده_امام در جبهه جنوب نیستی؟ پس چرا یک وسیله دولتی زیر پایت نیست؟
اما فایده ای نداشت. او هرگز بر خلاف عقیده باطنی خود عمل نمی کرد.
یک روز از پدرش شنید: این طور که نمی شود تو خانواده ات را در اهواز در زیر سقفی شش متری سکنا داده ای! این خانه در شأن تو نیست. به فکر
#خانه ای برای خودت باش
شیخ تبسمی کرد و گفت: آقا جان! خدا نکند که من در دنیا خانه ای از مال
#دنیا بسازم.
#شهید_عبد_الله_میثمی
#دنیا_گریزی_در_سیره_شهدا
کتاب تنها ۳۰ ماه دیگر، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ ص ۱۱۶