زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#پارت_63 #رمان_آنلاین_نرگی به قلم # زهرا_حبیب‌اله با خودم میگفتم بسه دیگه خیلی آموزش دادی بده دست
به قلم به خنده اون منم خندم گرفت. همه بزرگ بودن ساکت هم نشسته بودن منم حوصلم سر رفته بود. یعنی اصلا بهت خوش نگذشت. چرا اونجا که نقل ریختن رو سرم بهم خوش گذشت نرگس رو سرمون سر منو تو . خب آره سرمون یه نگاه به ساعتش انداخت من دیگه باید برم . کاری نداری. اوخ جون داره میره. نه کاری ندارم بلند شد دستشو دراز کردسمتم که دست بده. یه کم خجالت کشیدم ولی دستمو دراز کردم سمتش. دست منو گرفت تو دستش و کمی فشار داد. _ تو هم دست منو فشار بده ببینیم زور کی بیشتره. خام حرفش شدمو با تمام قدرت دستشو فشار دادم . خنده بلندی کردو به مسخره گفت : بسه بابا بسه دستم شکست . تو دلم گفتم بی مزه برو دیگه میخوام برم با موبایلم کار کنم. صدای در زدن ، در اتاقم اومد نرگس بله مامان بیاتو ناصر خودشو جمع و جور کرد صاف ایستاد منم رفتم در اتاقمو باز کردم . سلام مامان آقا ناصر اومده بیاتو سلام حالتون خوبه ببخشید شماخواب بودید دیگه مزاحم نشدم . خواهش میکنم خوش امدید بفرمایید بشینید. نه دیگه رفع زحمت میکنم. خیلی وقته اومدم داشتم میرفتم . خواهش میکنم هر طور راحتید کاری نداری نرگس. نه روشو کرد سمت مامانم . خدا حافظ به احمد آقا سلام برسونید. خدا نگه دار شماهم به خونواده سلام مارو برسونید. مامانم با اشاره زد بهم دنبالش برو. اهان باشه. تا دم در حیاط دنبالش رفتم. وقتی خواست بره سرشو اورد در گوشم : یادم باشه بعدن تلافی دستمو سرت در بیارم بعدم خندید. منکه می دونستم داره شوخی میکنه خندیدم گفتم خب باشه. خدا حافظ رفت در حیاط رو بستم. آخیش رفت دویدم تو اتاقم موبایلمو برداشتم. نرگس چرا از ناصر پذیرایی نکردی . سرم تو گوشیم بود جواب ندادم. نرگس باتو هستم . جانم مامان چی میگی سرتو بیار بالااون گوشیورو بزار کنار دارم باهات حرف می زنم همین طور که سرم تو گوشی بود . میشه بعدن بگی مامان. دستشو آورد سمتم گوشی رو از دستم گرفت. نخیر همین الان باید بگم عه مامان گوشیمو رو بده میگم چرا ازش پذیرایی نکردی؟ نمی دونم هواسم نبود. ازاین به بعد هواستو جمع میکنی. باشه مامان حالا گوشیو بده. عه اینقدر گوشی گوشی نکن ، گوش کن ببین چی بهت میگم باشه مامان ببخشید این دفعه اومد چایی میارم ، اگر میوه تو یخچال بود میارم ، هرچی خوراکی تو خونمون بود براش میارم. حالا تورو خدا گوشیمو بده. بیا بگیرش. دستمو بردم جلو و گوشی رو از دستش گرفتم . روسریمو سرم کردم رفتم سمت در اتاق که برم پیشِ فریده کجا نرگس پیش فریده اونجا چیکار داری؟ میخوام گوشیمو بهش نشون بدم که چی بشه؟ وای مامان چقدر سوال میکنی . اونم هر چی بخره فوری به من نشون میده نه خیر لازم نکرده بری چرا مامان؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانوی دارد▪ ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @chatreshohada پارت اول👇👇 https://eitaa.com/chatreshohada/1911