#پارت_77
#رمان_آنلاین_نرگس
به قلم
#زهرا_حبیباله
یاد جورابهای رنگ پای مادر جونم افتادم .
درحیاطش باز بود رفتم تو صدا زدم . مادر جون ،مادر جون
جونم نرگس جان بیا تو مادر
سلام
مادر جون داشت قرآن میخوند جواب سلام منو وقتی رسید به سر ایه داد
سلام به روی ماهت عزیزم کاری داری.
مادر جون یه جوراب رنگ پا داشتی اونو به من امانت میدی.
چرا امانت بردار برای خودت اما نرگس جان اون به پای تو بزرگه
باشه خودم درستش میکنم
برو از توی کشوی کمد برش دار
کشو کمد مادر جونو کشیدم جوراب رو پیدا کردم برداشتم رفتم بوسش کردم
خدا حافط
خدا به همراهت عزیزم
*****
ساعت ۵/۵ نیم شده بود نیم ساعت دیگه ناصر میومد تند تند لباسهای مدرسه مو در آوردم رفتم دستشویی دست و صورتم رو باصابون شستم جلوی آینه موهامم شانه کردم ودوباره با کش دم اسبی بستم . اومدم اتاقم از توی کمد لباسی رو که ناصر خریده بود برداشتم .پوشیدمش روی در کمدم یه آینه قدی بود ایستادم خودمو ورانداز کردم وای اینکه آستینش زیادی کوتاهه ؟ حالا چیکار کنم که دستم پیدا نشه. آهان فهمیدم . کش رو از موهام جدا کردم و موهامو ریختم دور شانه ام .موهام بلند و صاف ، لَخت بود . دوباره خودمو ورانداز کردم . اینطوری بهتر شد . نگاه کردم به پاهام . الان شمارو هم درست میکنم . جورابهای مادر جونمو از توی کیفم برداشتم و پام کردم . خیلی جالب نشد ولی خب شد چون دیگه پاهام پیدا نبود . صدای زنگ حیاط اومد. اوه خودشه وای از دست این تپش قلب دیگه خسته شدم . یه چند تا نفس عمیق کشیدم و ناخواسته و سریع رفتم سمت شال و چادرم شال رو سرم کردم تا دست بردم برای چادر صدای تقه در اتاقمو شنیدم.
اجازه هست نرگس خانم .
هول شدم چادر و گذاشتم تو کمد. بفرمایید. در ، رو باز کرد وارد اتاق شد بازم یه شاخه گل و یه جعبه هدیه دستش بود
سلام نرگس خانم حالت خوبه.
سلام ممنون
دوباره که تو حجاب گذاشتی .
بالبخند سرم رو تکون دادم
اومد جلو گل رو گرفت جلوم
بفرمایید خانم گل اوردم برای گل خودم .
چقدر قشنگ حرف میزد لحن گفته هاش بهم آرامش میداد . دستشو آورد رو سرم و شالم رو از سرم برداشت
به به چه موهای زیبایی به لاخره من موهای قشنگتو دیدم .
بعدم شروع کرد قد وبالای منو و انداز کردم نگاهش به پاهم افتاد دولا شد دست زد به پام
این چیه
جوراب
یه نگاهی تو صورتم کردو زد زیر خنده حالا نخند کی بخند منم به خنده اون خندم گرفت .
نرگس عاشقتم . خیلی ماهی . یعنی هلاک این جوراباتم . از کجا اینارو پیدا کردی.
برای مادر جونم بو ازش گرفتم
همینطوری که داشت میخدید با دستش اشاره کرد به سمت پشتی که در اتاق بود .
بیا بشین اینجا دوست داشتنی من . سرم رو به تایید تکون دادم ولی نرفتم . اونم خیال کرد دارم میام بشینم خودش رفت نسشت منم همونجا وسط اتاق نسشتم .
عه نرگس
بادستش اشاره کرد کنار خودش
گفتم بیا اینجا.
ممنون همین جا خوبه
نه اونجا خوب نیست خودش بلند شد اومد دستمو گرفت بلند کرد پیش خودش نشوند .
خب تعریف کن ببینم چه خبر .
هیچی خبری ندارم .
نرگس میای بازی کنیم.
چه بازی.
فکری کردو منچ داری
بله دارم
برو بیار بازی کنیم......
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
▪کُپی حَرام اَست▪ و پیگرد الهی و قانوی دارد▪
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada
پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/1911