🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۴۲۵
به قلم
#کهربا(ز_ک)
با دست لرزون گوشی رو از داخل کیف بیرون آورده و به نیما زنک زدم و همه چی رو بهش گفتم اولش که رفتار وحرفای بهزاد رو توجیه میکرد ولی کمکم که جدی گرفت پیشم اومد و با دیدن بهزاد جلو اومد و یه سیلی بهش زد اونم از شرم و خجالتش بود یا موشمردگی سرش رو انداخت پایین...
کمی بعد از روی شرمش بود یا به حالت قهر بیهیچ حرفی سوار ماشینش شد و ازمون جدا شد و رفت...
با خودم گفتم حساب کار دست نیما اومده و دیگه اینجور آدما رو دور خودش جمع نمیکنه یا لااقل از من نمیخواد به خودم برسم و مقابل اینآدما ظاهر بشم.
ولی وقتی هرسهتا دوستش رو برای صرف شام به ویلامون دعوت کرد کم مونده بود شاخام بیرون بزنه...
اینا از بهزاد هم هیزتر و عوضیتر بودند.
از اونموقع نیما از چشمم افتاد... دیگه فهمیدم نمیتونم رویغیرتش حساب کنم
با صدای خدمتکار به خودم اومدم بستهی داروهام رو به دستم داد...
وقت یکی از قرصام بود از ورق جدا کرده و با لیوان آبی که برام آورده بود خوردم.
نگاهی به اطراف انداختم خوب شد سوگل و نازنین رو فرستادم که برن.. اصلا حوصلهشونو ندارم.
یاد شب تولدم افتادم
سند یه باغ رو بعنوان کادوی تولد بهم داد و گفت همین روزا میریم محضر بنامم کنه.
جدیدا من رو هم در کارهای شرکتش سهیم کرده... آخه یه روز من رو برد شرکت و مقداری از سهامش رو بنامم زد...
فقط همون یه روز خیلی خوشحال بودم ولی از فرداش برام بیارزش شده
مدتهاست غنی از مادیات دنیوی شدم
اما تهی از حس خوشحالی هستم.
یهو یاد هانیه کوچولو و پدربزرگش آقای اسماعیلی افتادم...
وقتی با کمک به آدما حالم خوب میشه چرا سراغی ازشون نمیگیرم؟ شاید از این حس و حال مسخرهی بدبختی دراومدم
گوشی رو برداشتم و شمارهی مامانش رو گرفتم
بعد از چند بوق بالاخره جواب داد
_سلام خانم بهادری حالتون چطوره؟
_سلام عزیزم خوبید؟ ممنون من خوبم
هانیه جون چطوره؟
_الحمدلله به لطف خدا خیلی خوبه
_پدرتون چطورن؟
_ایشونم به لطف خدا و بعد هم لطف شما خیلی بهتره...
اتفاقا میخواستم دوباره خدمتتون تماس بگیرم و ازتون شماره کارت بگیرم
_خداروشکر ایشون بهترند ولی شماره کارت برای چی؟
_بابا از دیروز تونستند خوب صحبت کنند وقتی فهمیدند هزینهی تعمیر ماشینشون روشما پرداختید خیلی ناراحت شدند و اصرار دارن هر طور شده براتون واریز کنند
کمی مکث کرد
_راستش... اووم چجوری بگم؟
انگار بین گفتن یا نگفتن چیزی تردید داره
_بفرمایید خانم اسماعیلی با من راحت باشید
_بابا اصرار داره پول شمارو برگردونیم البته الان نداره اما در اولین فرصت حتما این کارو میکنه...
#سلام
برای دریافت لینک کانال وی آی پی
#نهالآرزوها
که الان ۵۰۰ پارت جلوتر از کانال اصلی هست
ارسال فیش واریزی به مبلغ ۵۰۰۰۰ تومان (پنجاه هزار تومان) به شماره کارت 👇
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
کانال وی آی پی روزانه چهار پارت گذاشته خواهد شد
فیش رو بعد از واریز همون روز ارسال کنید به این آیدی👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨