کتاب: سلیمانی عزیز
#قسمت_یازدهم
جنگ تمام شده بود.
یگانها از وسط جنگ برگشته بودند توی شهر لشکر ثارالله «ع» کرمان هم.
ماموریت های حاجی شده بود برقراری امنیت شرق کشور، کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان.
سلاح گرم🔫 مثل نقل ونبات ریخته بود توی دست وبال اشرار.
تا می توانستند آتش 🔥میسوزاندند و جولان میدادند.
عهده کمی از مردم را هم به بهانه پول💰 کشانده بودند سمت خودشان، گروگان میگرفتند، اخاذی میکردند وترس و دلهره می انداختند به جان زن و بچه مردم👨👩👦.
حاجی شرشان را خواباند.
هم از رسانهها اعلام کرد، هم بزرگان طایفه ها را دعوت کرد.
حرف آخرش رااول زد وگفت:«تا تاریخ فلان باید سلاح هاتون🔫 رو تحویل بدید.
داشتن سلاح🔫 جرمه و اگه تحویل ندید به عنوان شرور با شما برخورد میکنم.»
همین طور اسلحه🔫 بود که میآوردند تحویل میدادند.
گفته بود هرکس سلاح🔫 تحویل بدهد و دنبال شرارت نرود در امان است.
آمده بودند و اسلحه🔫 تحویل داده بودند.
حاجی به قولش وفا کرد و به تک تکشان امان نامه داد.
فکر بعد از این را هم کرده بود. آدمی که بیکار باشد و درآمد💰نداشته باشند چه تضمینی داشت دوباره پایش نلغزد.
چقدر به این در وآن در زد تا توانست چهارصد تلمبه آب 🚰جور کند.
همه را تقسیم کرد بینشان. هم سرشان را به زمین و کشاورزی 🌾گرم کرد هم لقمه حلال گذاشت توی سفره هایشان.
#قسمت_بعدی_رو_هم_دنبال_کن
#معرفی_کتاب
#سلیمانی_عزیز
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔
@cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄